در آیۀ شریفۀ سابق سخن از تهمت و افتراء به ساحت مقّدس حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) بود. خدای سبحان در قرآن کریم در چندین مورد، از حریم پاکی و قداست حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) دفاع فرموده است، لکن بنی اسرائیل کفر را به مرحله ای رسانیدند که کسی را که خداوند متعال بارها از حریم پاکی او دفاع فرموده، متّهم به ناپاکی کردند و حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را ناپاک زاده نامیدند و آنچنان این امر، بهتان و تهمت بزرگی بود که خداوندِ با آن عظمت می فرماید: «بُهْتاناً عَظيماً»[1]. البته حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) بعد از روسفیدی و پیروزی از آن آزمایش بزرگ، به آن رفعت مقام نائل شدند و استفاده شده که هیچ کس از قانون آزمایش مستثنی نیست، چراکه آزمایش، قانون کلّی و عمومی و همگانی است و تمام انسانها باید مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند و به میزان ایمان و معرفت، نوع آزمایش ها تفاوت پیدا می کند. در آیۀ شریفۀ سابق، سخن از دو فردی بود که یکی روسفید و دیگری روسیاه و مردود گشت. آن کسی که موفّق و روسفید و پیروز از آزمایش شد، عالی ترین پاداش را دریافت نمود که همان حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) بودند، امّا طرف مقابل که قوم بنی اسرائیل بود، از این آزمایش مردود شدند و با وجود اینکه پاکی و طهارت و قداست حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) با دلایلی بمانند در گهواره لب به سخن گشودنِ حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) و تبرئه نمودنِ مادر و اقرار و اعتراف نمودن به رسالت خود، به ایشان یقین و محرز گشت، لکن تهمت بزرگی به حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) زدند و در نتیجه به بدترین صورت، کیفرِ افتراء را دریافت نمودند.

     آیۀ شریفۀ مورد بحث در بیان کارشکنی دوّم بنی اسرائیل است. از جمله سوابق سوء آنها و تهمت ها و تبهکاری ها و پندارهای باطلشان این بود که گفتند: ما حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) پسر حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) را کشتیم «اِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ»، که در این آیۀ شریفه نیز خدای سبحان از حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) و حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) دفاع می فرماید. بنی اسرائیل، پیامبران بسیاری را کُشتند که از جملۀ آنها حضرت زکریا(عَلَيهِ السَّلام) و پسرشان حضرت یحیی(عَلَيهِ السَّلام) است و درصددِ کشتن حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) هم برآمدند. انسان در مرحله ای آنچنان از درجۀ انسانیّت ساقط می شود که به پیغمبرکُشی افتخار می کند «اِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ»، امّا خداوند متعال می فرماید: او را نکُشتند و به دار نزدند، بلکه برای بنی اسرائیل مشتبه شد «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ». جریـان به این ترتیب بود که عدّ ه ای برای دستگیری و کُشتن حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) حمله ور شدند، لکن خدای سبحان فردی از بنی اسرائیل را که خیانت کرده بود و در برابر گرفتن وجهی از دشمنانِ حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) ایشان را معرّفی کرده بود، به شکل حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) درآورد و دشمنان او را گرفتند و به دار زدند و هرچه او فریاد کشید که من عیسی(عَلَيهِ السَّلام) نیستم، چون مشخّصات حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را داشت، از باب کیفر و مجازات به سبب خیانت، به دار کشیده شد و بنی اسرائیل خیال کردند که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را کشته اند که خداوند متعال می فرماید: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ»، و بار دیگر خدای سبحان می فرماید: «وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً» قطعاً و مسلّماً او را نکشتند و این در مورد حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) و پروندۀ قوم بنی اسرائیل است.

     حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) پیـامبری بودند که هم ولادتشان و هم پایان کارشان معجزه بود که البته پایانِ کـار به آن معنا نیست که بنی اسرائیل ادّعا دارند ایشان را به صلیب کشیده اند. طبق فرمودۀ خدای سبحان، ما مسلمانان معتقدیم که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) زنده هستند و در انتظار ظهور مبارک حضرت ولیّ عصر(عجِّل­ اللهُ تعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) می باشند تا از آسمان آمده و به آن بزرگوار اقتداء نموده و نماز اقامه کنند* و این امر درسی خواهد بود برای آن مسیحیانی که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را فرزند خداوند دانستند و بنی اسرائیلی که به ایشان تهمت زدند.

     در مورد حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) افراط و تفریط وجود دارد که از طرف مسیحیان و یهودیان می باشد. یهودیان دچار تفریط شدند و نه تنها حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را پیامبر ندانستند و درصدد کشتن آن حضرت برآمدند، بلکه این تهمت بزرگ را به مادرشان حضرت مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها) و خودشان وارد ساختند و مادرشان را بدکاره و خودشان را ناپاک زاده دانستند.

     مسیحیان نیز در مورد حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) افراط و غلوّ کردند و آن حضرت را در جایگاهی نشانیدند که قرار نداشتند و گفتند یکی از خدایانِ سه گانۀ «اَب، ابن، روح القدس» یا فرزند خداوند هستند «وَ قالَتِ النَّصارى‏ الْمَسيحُ ابْنُ الله‏»[2]. علماء مسیحیّت که خیانت کردند، آنان را دچار سرگردانی نمود، بطوری که اکنون هم در سرگردانی قرار دارند و اگر از ایشان سؤال شود که یگانگی در عین سه گانگی چگونه امکان دارد، پاسخی ندارند!

     انجیلی که اکنون در نزد مسیحیان وجود دارد، انجیل اصل نیست، بلکه بعد از حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) آلوده به شرک شده است. اناجیل چهارگانه که در اختیار مسیحیان است، بعد از حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام)، توسّط شاگردان آن حضرت نوشته شده است، شاگردانی که از مقام عصمت برخوردار نبودند، ولذا اطمینان و اعتمادی بر نوشتار آنها وجود ندارد. فقط معصوم(عَلَيهِ السَّلام) است که نه تنها مصون از گناه و معصیت است، بلکه حتی مکروه و اشتباه هم نمی کند و دچار  نسیان و فراموشی  نیز نمی گردد، لکن غیرمعصوم در معرض خطاء و اشتباه و نسیان قراردارد.

     پس بعد از اینکه خدای سبحان، حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را به سوی خود بالا بُرد، چهار انجیل توسط شاگردان آن حضرت نوشته شد و متأسّفانه هر چهار انجیل ادّعا دارد که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) مصلوب شدند و به دار کشیده شدند. مسیحیان امروز نیز معتقدند که خداوند حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را خلق کرد و هدف از خلقت ایشان، این بود که قربانی شود و گناهان انسانها را بشوید و به عبارت دیگر هدف از به این جهان آمدنِ حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) بازخرید نمودنِ گناهان بشر بود. او آمده بود تا قربانیِ گناهان ما شود و به دار آویخته شود تا گناهان بشر را بشوید و جهانیان را از مجازات نجات دهد، ولذا «مسیحیّت را مذهبِ «نجات» یا «فداء» می نامند و مسيح(عَلَيهِ السَّلام) را «ناجی» و «فادی» لقب می دهند»[3]. امّا ما مسلمانان معتقدیم که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) رسالتشان جهانی بوده ولکن دوران رسالتشان تا قبل از رسالت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) رسمیّت داشته است و با آغاز رسالت و نبوّت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)، رسالت حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) و کتابشان انجیل و دینشان مسيحيّت، در زمرۀ ادیان منسوخ درآمد. معنای ارتجاع، بازگشت از آخرین قانون و دین الهی به ادیان منسوخ گذشته می باشد. ما مسلمانان بر اساس تعالیم عالیۀ قرآن و اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) معتقدیم که هیچ کدام از به دار کشیدن، کشته شدن و فدا شدن برای شسته شدن گناهان بشر، اصالت نداشته و باطل و بی اساس و امر خرافی می باشد و از مکتب حیاتبخش قرآن کریم می آموزیم که تنها راه نجات، ایمان و عمل صالح است «اِنَّ الْاِنْسانَ لَفی خُسْرٍ﴿2﴾‏ اِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ...﴿3﴾‏»[4]. فقط صاحبان ایمان و اعمال صالحات، در زیانکاری و خسران نیستند و غیر از آن، باطل و خرافی است.

     خداوند متعال بعد از اینکه فرمود حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را نه کشتند و نه بـه دار آویختند و نه به صلیب کشیدند، این حقیقت را نیز بیـان می فرمـاید که «بَلْ رَفَعَهُ اللهُ اِلَيْهِ». اقوال مختلفی از مفسّران عظام در این مورد وجود دارد. بعضی معتقدند که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) به آسمـانها رفتند. برخی معتقدند که حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) بمانند حضرت امام زمان(عجِّل­ اللهُ تعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) غایب شدند. حال به هر صورتی که باشد، آنگونه که قرآن کریم می فرماید، خداوند متعال، حیاتِ حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را حفظ فرمود و ما معتقدیم که ایشان زنده هستند و در انتظار ظهور حضرت امام زمان(عجِّل­ اللهُ تعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) می باشند و بعد از ظهور، به آن حضرت اقتداء خواهند نمود، لکن اینکه کیفیّتِ زنده بودن ایشان به چه صورتی است، در نزد ذاتِ لایزال الهی و خداوندِ«عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»[5] است.

     مطلبی که لازم به توضیح می باشد، این است که: بعضی ها معتقدند که خدای سبحان، حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را قبض روح کرد و او را بالا برد، درحالی که بر اساس تفاسیر، آن حضرت با جسم و روحشان عروج کردند و عروج ایشان، تنها روحانی نبوده است «اِذْ قالَ اللهُ يا عيسى‏ اِنّی مُتَوَفّيكَ وَ رافِعُكَ اِلَیَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا...»[6].

 

[1]- بهتان و تهمتی بزرگ (مبارکه نساء/156).

*«يَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ(عَلَيهِ السَّلام) فَيُصَلّی خَلْفَه‏» روح الله، عيسى بن مريم(عَلَيهِ السَّلام) از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گذارد (بيان نورانی امام صادق(عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج51، ص146).

[2]- و گفتند نصاری، مسیح پسر خداوند است (مبارکه توبه/۳۰).

[3]- تفسير نمونه، ج4، ص200

[4]- همانا انسان البته در زیان کاری است﴿2﴾‏ مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند﴿3﴾‏ (مبارکه عصر/۲و۳).

[5]- دانای پنهان و پيدا (مبارکه حشر/22).

[6]- زمانی که گفت خداوند ای عیسی، در حقیقت من دریافت کنندۀ­ تو هستم و رفعت دهندۀ تو هستم به سوی خودم و پاک کنندۀ تو هستم از کسانی که کافر شدند... (مبارکه آل عمران/۵۵).