خدای سبحان، تحفۀ ربّانی و عظیمۀ ماه مبارک را مقرّر فرموده تا بندگانی را که از مدار بندگی خارج شده بودند، به مدار خودشان برگرداند. ماه مبارک رمضان کلاس بندگی است و هدف از وضع آن، آموختن درسهای عبودیّت و بندگی است، ولذا این یک ماه تمرین بندگی و اردوگاه عبودیّت و بندگی می باشد. بنا به فرمودۀ خدای سبحان، همه در این پهنۀ هستی عبد هستند «اِنْ كُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ اِلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً»[1]، و تمام موجودات در پیشگاه پروردگار مطیع و منقاد می باشند و تنها موجودی که طغیان می کند و از مدار بندگی خارج می شود، انسان است «اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ﴿5﴾‏ وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ﴿6﴾‏ وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ﴿7﴾‏ اَلاّ تَطْغَوْا فِی الْميزان﴿8﴾‏‏»[2]. هیچکدام از شمس و قمر و زمین و آسمـان از مدار بندگی عدول ندارند، ولذا تو ای انسان که می توانی اَشرف موجودات باشی، از مدارت خارج نشو و طغیان نکن.

     پس رسالت ماه مبارک رمضان به عنوان اردوگاه یکماهۀ هدایتی و تربیتی این است که بندگانی را که از مدار بندگی خارج شدند، به مدار اصلی خودشان برگرداند تا انسان نیز همراه و همگام با سایر موجودات عبد باشد و از مدار بندگی خارج نگردد. ماه مبارک رمضان یکماه تمرین عبودیّت و بندگی است تا انسان بتواند برای همیشه و در کُلّ زندگی و تمام طول سال عبد و بنده باشد و در نتیجه به یک زندگیِ زیبای خداسالاری نائل شود. زندگی موحّد حقیقی نه پدرسالاری، نه مادرسالاری، نه فرزندسالاری، بلکه خداوندسالاری است. آری زیباترین زندگی، آن زندگی شکوهمند و توحیدی است که پایه و اساس آن خداسالاری باشد و امید است همۀ ما به فضل پروردگار به چنین زندگی حقیقی و الهی نائل آئیم. اگر خداوند پس از یکماه روزه داری عید سعید فطر را قرار داده است، به این علت است که عید فطر، جشن بندگی و عبودیّت است و بندگان پروردگار پس از یکماه بندگی و عبودیّت و کسب مدرک بندگی، این عبودیّت و بندگی خود را جشن می گیرند. همانطور که دانش آموزان در کلاس کنکور شرکت می کنند تا آموزه های خود را پس از کلاس کنکور بکار گیرند، همانگونه انسان نیز در کلاس بندگی و عبودیّت ماه مبارک رمضان شرکت می کند و مدرک بندگی خود را از خدای سبحان دریافت می دارد تا بعد از ماه مبارک رمضان هم زندگی زیبا و مبارکی داشته باشد و در ماه مبارک سال آینده به کلاس بالاتری از بندگی ارتقاء یابد و به همین علت خدای سبحان از بندگانش برای شرکت در این کلاسِ بندگی، دعوت رسمی به عمل آورده است «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[3].

     بندگی، محصول تقواست و هدف از وضع روزه، کسب تقواست، ولذا ماه مبارک رمضان مقرّر شده تا انسان تقوا کسب کند و در پرتو آن، به مقام بندگی نائل آید. عظیم ترین سرمایه، سرمایۀ عبودیّت و بندگی است. اگر خداوند متعال حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ ­آلِهِ) را به معراج بُرد، به دلیل اوج مقام عبودیّت و بندگی آن بزرگوار است «سُبْحانَ الَّذی اَسْرٰى‏ بِعَبْدِهِ...‏»[4]. خداوند تبارک و تعالی انسان را به هر آنچه که دعوت می کند، به آن نیازمند است. انسان به مقام عبودیّت و بندگی نیاز دارد، انسان به تقوا احتیاج دارد و منهای تقوا، زندگی متلاطم و نامبارک و پوچ و بی محتوایی دارد و هرگز آرامش ندارد، چراکه خود فرموده: «اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»[5]. آری فقط با یاد خداوند و در پرتو عبودیّت و بندگی، دلها آرام می گیرد. انسان برای رسیدن به آرامش، به پاک زیستی نیازمند است و به این علت خداوند متعال در شب معراج به پیامبرش می فرماید: «يا اَحْمَدُ عَلَيْكَ بِالْوَرَعِ فَاِنَّ الْوَرَعَ رَاْسُ الدّينِ وَ وَسَطُ الدّينِ وَ آخِرُ الدّينِ»[6]. اول و وسط و آخر دین، ورع یعنی تقوای کامل است. سعادت دنیوی و اُخروی انسان، در پرتو ورع است و عبودیّت و بندگی، برخاسته از ورع و تقواست، ولذا کسی که ملبّس به سرمایۀ تقوا است که محصول بندگی می باشد، نه تنها در این دنیا در آرامش زندگی می کند و به عبارتی به بهشت دنیوی نائل می گردد، بلکه خداوند در تمام امور و کارهای او یک راه خروج و سهولت و آسانی برایش قرار می دهد «مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ اَمْرِهِ يُسْراً»[7]، «مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[8]. آری شخص باتقوا، در زندگی آرامش دارد و در مشکلات، درمانده نمی شود «اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»[9]. تازه این برکات دنیویِ تقواست، اما برکات اُخروی آن بالاتر است که خداوند در موردی سعادت دارَین را وعده می فرماید «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِی الْآخِرَةِ»[10]، و در موردی می فرماید: «يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِه‏»[11] اهل تقوا دو برابر از رحمت را دریافت می­کنند، و در موردی دیگر آمده است: «اِنَّ الْمُتَّقينَ فی‏ جَنّاتٍ وَ نَهَر﴿54﴾‏ فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ﴿55﴾‏»[12]. نه تنها بهشت از آنِ اهل تقواست، بلکه جایگاه صدق و راستی که نزد پروردگار مقتدر می باشد نيز از آنِ متّقین است؛ همان جایگاهی که بانو آسیه آن را از خداوند درخواست نمودند «رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِی الْجَنَّةِ»[13]. آری اهل تقوا در روز قیامت، بهشت عنداللّهی را احراز می کنند. از آنجایی که خداوند، متّقین را دوست دارد و محبوب پروردگارند «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ»[14]، و خود در قرآن کریم وعده فرموده است که سعادت از آنِ متّقین است «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»[15]، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏»[16]، ولذا از محبوبان خود به عالی ترین صورت پذیرایی می فرماید.

 

[1]- هيچ کسی در آسمان ها و زمين نيست مگر اينکه می آيد خداوند رحمان را در حال بندگی (مبارکه مریم(سَلامُ اللهِ عَلَيها)/۹۳).

[2]- خورشيد و ماه در حسابند﴿5﴾ و ستاره (گياه بی ساقه) و درخت سجده می کنند﴿6﴾ و آسمان، برافراشت آن را و وضع نمود ميزان را﴿7﴾ اينکه طغيان نکنيد در ميزان﴿8﴾ (مبارکه الرّحمن/8-5).

[3]- ای کسانی که ایمان آورده­ اید، نوشته شد بر شما روزه... باشد که تقوا پیشه کنید (مبارکه بقره/۱۸۳).

[4]- پاک و منزّه است آن خدایی که شبانه بُرد بنده­ اش را (مبارکه اِسراء/1).

[5]- آگاه باشید با یاد خداوند آرام می­گیرد دلها (مبارکه رعد/۲۸).

[6]- ای احمد، بر تو باد به خویشتن داری، پس همانا خویشتن داری اوّل و وسط و آخر دین است (ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۰۳).

[7]- کسی که تقوای الهی پیشه کند، خداوند قرار می­دهد برای او از کارش آسانی (مبارکه طلاق/۴).

[8]- کسی که تقوای الهی پیشه کند، خداوند قرار می­دهد برای او راه خروج (مبارکه طلاق/۲).

[9]- پس در حقیقت همراه با سختی آسانی است (مبارکه انشراح/۶).

[10]- برای ایشان است بشارت در زندگانی دنیا و در آخرت (مبارکه یونس(عَلَيهِ السَّلام)/۶۴).

[11]- می­دهد شما را دو نصیب از رحمتش (مبارکه حدید/۲۸).

[12]- همانا پرهيزکاران در باغ ها و نهرهای بهشتی جای دارند﴿54﴾ در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر﴿55﴾ (مبارکه قمر/54و55).

[13]- پروردگار من بنا کن برای من نزد خودت خانه­ای در بهشت (مبارکه تحریم/۱۱).

[14]- همانا خداوند دوست می دارد پرهيزکاران را (مبارکه توبه/۴).

[15]- و سرانجام نیک برای پرهيزکاران است (مبارکه قصص/۸۳).

[16]- و سرانجام نیک برای پرهیزکاری است (مبارکه طه/۱۳۲).