در جلسۀ سابق استفاده شد که خدای سبحان فرمود: حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) و فرشتگان، از عبادت در برابر خداوند استنکاف و استکبار ندارند و در ادامه فرمود: و کسی که استکبار و استنکاف ورزد، پس به زودی جمع می کند ایشان را به سوی او همگی «وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ اِلَيْهِ جَميعاً». به فرمودۀ علامه طباطبائی(رَحمَةُ اللهِ ­عَلَیه) و استاد جوادی آملی، اینکه خداوند متعال می­فرماید: «فَسَيَحْشُرُهُمْ اِلَيْهِ جَميعاً»، یعنی هم نیکوکاران و هم بدکاران و تبهکاران را به سوی خود جمع می­فرماید.

     آیۀ شریفۀ مورد بحث، جملۀ اجمالی* «فَسَيَحْشُرُهُمْ اِلَيْهِ جَميعاً» را تفصیل داده و پاداش و کیفر هر دو گروه را بیان می­فرماید. مؤمنان نیکوکار، اجر کامل دریافت می­کنند و خدای سبحان با رحمت واسعۀ خود به آنان فزونی­ می­بخشد و پاداشی برتر از عمل آنان به ایشان عنایت می­فرماید: «فَاَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَيُوَفّيهِمْ اُجُورَهُمْ وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ».

     خدای سبحان در آیۀ شریفۀ مورد بحث، شرح حال دو گروه را بیان می­فرماید که هم حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) و هم کلیۀ مؤمنان حقیقی و در رأس آنان حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم السَّلام) قرار دارند و نه تنها از مقام بندگی استنکاف و استکبار ندارند، بلکه به مقام بندگی خود افتخار می­کنند، چراکه عالی ترین درجه و بزرگترین سیادت، سرمایۀ بندگی و عبودیّت است. هرکس به عالی­ترین سرمایه که بندگی است، مفتخر شود، به بزرگترین افتخار نائل شده ­است، ولذا حضرات اوصیاء و اولیاء(عَلَيهِم السَّلام) به مقام بندگی­شان افتخار می­کنند.

     قابل توجه است: افرادی که صاحبان اعمال خیر و ایمان هستند، علاوه بر اینکه اجر و پاداششان، کم و کاست نمی­شود و بطور کامل ایفاء می­گردد، بلکه افزوده می­شود «وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ». در مورد دیگری از قرآن کریم نیز آمده است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها»[1]، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها»[2]. کسانی که دارای اعمال خیر و انفاق می­باشند، عمل خیرشان بمانند دانه­ای است که هفت خوشه برویاند و از هر خوشه صد دانه بروید «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فی سَبيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»[3]، یعنی هفتصد برابر می­گردد و در ادامه می­فرماید: «وَ اللهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاء»[4]، و گاهی می­فرماید: «فَيُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً كَثيرَة»[5]. یعنی عمل خیر صادقانه و بـا نیّت خالصانه، چندین برابر می­گردد. سر و کار انسان با کسی است که خزانۀ غیب از آنِ اوست «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ»[6]، ملک و ملکوت در سیطرۀ حکومت او قرار دارد، ولذا از خزانۀ غیبش کم نمی­شود، و وقتی از بنده­اش کمال رضایت را دارد، علاوه بر ایفای کامل، چندین برابر می­افزاید.

     خدای سبحان بعد از شرح حال نیکوکاران، به شرح حال تبهکاران می­پردازد که دیگر در مورد اینها سخن از «يَزيدُهُمْ» نیست. در مورد کسانی که اعمال سوء انجام دادند، بطور کامل عدالت الهی رعایت می­شود و بالاتر از اعمال سوئشان کیفر نمی­بینند. خلاصه، عدل الهی ایجاب می­کند که گنهکاران بیشتر از گناهشان، و مجرمین بیشتر از جرمشان، کیفر نبینند، امّا فضل الهی ایجاب نمی­کند که مؤمنان بالاتر از اعمال خیرشان پاداش نبینند. در روز قیامت، معامله با بدکاران، معامله با عدل است و حتّی به اندازۀ رشتۀ باریک هستۀ خرما به ایشان ظلم نمی­شود «وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً»[7].

     پس معامله با نیکوکاران، معامله با فضل است و فضل به معنای پاداش فزون بر استحقـاق می­باشد. خداوند بر نیکوکاران احسان می­کند، ولی با مجرمین با عدالت رفتار می­فرماید.

     با وجود اینکه خداوند متعال هر گناه و سیّئه­ ای را یک برابر جزا و کیفر می­دهد و هر کار خیری چندین برابر پاداش دارد، ولی باز سیّئات برخی افراد بر حسنات آنها غلبه می ­یابد که حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحادُهُ اَعْشارَهُ»[8] وای بر کسی که یک یک­های او بر ده های او غلبه کند.

 

* فشرده گويی و مختصرنويسی.

[1]- کسی که بیاورد حسنه­ ای، پس برای او بهتر از آن است (مبارکه قصص/۸۴).

[2]- کسی که بیاورد حسنه ­ای ، پس برای او ده برابر مثل آن است (مبارکه انعام/۱۶۰).

[3]- مَثَل کسانی که انفاق می­کنند در راه خداوند، همانند مثل دانه­ای است که برویاند هفت خوشه که در هر خوشه صد دانه است (مبارکه بقره/۲۶۱).

[4]- و خداوند می­افزاید برای کسی که بخواهد (مبارکه بقره/۲۶۱).

[5]- پس مضاعف می­گرداند برای او اضافه کردنی بسیار (مبارکه بقره/۲۴۵).

[6]- و برای اوست پادشاهی آسمانها و زمین (مبارکه آل عمران/۱۸۹).

[7]- و ظلم کرده نمی­شوند به اندازه فتیلی (رشته باریک هسته خرما) (مبارکه نساء/۴۹).

[8]- بحارالانوار، ج68، ص243