مطلبی که در راستای مسئلۀ تعلیم و تربیت قابل توجّه می باشد، این است که این مسئله، یک امر تفکیک ناپذیر است و متعلّمانِ امروز، معلّمان فردا هستند و کسی نمی تواند با توجیه اینکه من هنوز لایق معلّمی نیستم، به متعلّمی اکتفاء کند و از زیر بار این مسئولیّت الهی شانه خالی نماید. همۀ ما نسبت به تعالیمی که برایمان ابلاغ شده، معلّم، و نسبت به تعالیمی که ابلاغ نشده، متعلّم هستیم، ولذا از خواهران محترم، خصوصاً جوانـان عزیز درخواست می شود در امر تبلیغ حقایق و نشر تعالیم قرآن اهتمام کافی داشته باشند. حال با توجه به تفکیک ناپذیر بودنِ مسئلۀ تعلیم و تعلّم، ذیلاً چند مورد از وظایف معلّمان و مربّیان محترم استفاده می شود:

     ۱- مربّی و معلّم شایسته است به تعالیمی که ابلاغ می نماید، عمل کند، همانطور که حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) هیچ شکافی میان قول و فعلشان نبوده است. مربّی زمانی می تواند ورثۀ حقیقیِ انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) باشد که این صفت را از آنان به ارث برد و به آنچه می گوید و دعوت می کند، عمل کند و در عمل آن را نشان بدهد و عملش مؤیّد و مصدّق گفتارش باشد، همانطور که حضرت امام صادق(عَلَیه السَّلام) فرمودند: «مراد از علماء كسانى هستند كه گفتار و عملشان يكى باشد، و كسى كه گفتارش عملش را تصديق نكند، عالم نمى‏باشد»[1]. به عنوان نمونه: اگر مربّی و معلّم از ساده زیستی می گوید، باید متعلّمان آن را در زندگیِ او عیان ببینند. اگر از عدالت و مساوات سخن می گوید، باید عدالت را در رفتار و اعمال او ببینند و شاهد باشند که او فقیر و غنی را به یک چشم می نگرد.

     ۲- یکی از بزرگترین خصـایص اخلاقی حضرات انبیـاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) تواضع است. آن بزرگواران به جای احترام طلبی از متعلّم، ایشان را محترم می داشتند و اکرام می کردند. اگر متعلّم از طرف معلّمش مورد احترام قرار نگیرد، چگونه بیاموزد که در آینده با متعلّمان خویش با احترام رفتار کند. معلّم باید خود را خادم متعلّمانش بداند و تا زمانی که چنین نباشد و قلباً تواضع نداشته باشد، خطاهای بسیاری از او سر خواهد زد.

     ۳- دین اسلام، دین سؤال است و در این راستا چنانچه سؤالی از معلّم شد و او پاسخش را ندانست، بـاید بـا تبعیّت از کلام مولا علی(عَلَیه السَّلام) «لا ادری» (نمی دانم) را فراموش نکند. آن بزرگوار فرموده اند: «مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لا اَدْری اُصيبَتْ مَقاتِلُه‏»[2]، یعنی کسی که گفتن «نمی دانم» را ترک کند، هلاکتش فرا رسیده است. حریّت و آزادگی و وارستگی، از اخلاق حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ ­السَّلام) است و اگر معلّم چیزی را نمی داند، باید در کمال حریّت اعتراف کند که نمی دانم؛ نه اینکه برای فراموش شدن اصل مطلب، حاشیه رفته و مطالب غیر از سؤال را بیان کند.

     به همین ترتیب اگر مربّی، مطلبی را بطور اشتباهی بیان کرده و خطاء و اشتباهی از او سر زده است، با کمال شهامت به خطاء و اشتباهش اقرار نماید.

     ۴- یکی دیگر از مهمترین خصایص حضرات انبیاء عظام(عَلَيهِمُ ­السَّلام)، صبر و استقامت است. معلّم، زمانی معلّم حقیقی است که در برابر متعلّمش صبور و بردبار باشد. هرچند معلّم در گفتار خود درس صبر و بردباری بدهد، امّا وقتی در برابر سئوالات مکرّرِ متعلّمش عصبانی شود و از کوره در برود، درواقع اعلام می دارد که من معلّم نیستم، بلکه مقلّدم. «دو صد گفته چون نیم کردار نیست».

     عزیزان محترم! معلّم حقیقی کسی است که عدالتش در رفتار، قبل از گفتارش سخن بگوید، صبرش پیش از کلامش خودنمایی کند و تواضعش پیشاپیش سخنانش و در عمل به چشم آید و اخلاصش در طلیعۀ وجودش نمایان باشد. معلّمی که درس تواضع می دهد، امّا همواره خود را یک سر و گردن بالاتر از متعلّمان دانسته و خود را عالم دهر بداند و یا رفتارهای متکبّرانه از او سر بزند و با نگاه های تحقیرآمیز به متعلّمین خویش بنگرد، در حقیقت بویی از تواضع نبرده است و درس چنین معلّمی همچون آب که از روی سنگ سُر می خورد، از بین می رود و در قلب متعلّمش تأثیر نمی کند.

 

[1]- فی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ قالَ يَعْنی‏ بِالْعُلَماءِ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ وَ مَنْ لَمْ يُصَدِّقْ قَوْلَهُ فِعْلُهُ فَلَيْسَ بِعالِم‏ (مشكاة الانوار فی غرر الاخبار، ص133).

[2]- هر كه ترك كند گفتن «نمى‏دانم» را، رسيده شود جايگاههاى كشته شدنِ او (نهج البلاغه، حکمت ۸۵).