در جلسۀ سابق در تفسیر آیۀ شریفۀ «لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...»[1] استفاده شد که رسوخ در علم و هر مقام معنوی و کمال روحی و هر توفیق ربّانی و مقام عِلوی که خدای سبحان عنایت بفرماید، محصول تقواست و مهم­ترین پـایۀ تقوا، پرهیز از معـاصی و انجـام واجبات می باشد. در تـأیید این مطلب وجـود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) فرمودند: «اِعْمَلْ بِفَرائِضِ اللهِ تَكُنْ اَتْقَى النّاس‏»[2] عمل کن به فرائض الهی تا باتقواترینِ مردم باشی. تقوا پایۀ تمام کمالات معنوی است و پرهیز از معصیت و عمل به فرائض، مهم ترین پایۀ تقواست، همان­طور که حضرت امام رضا(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «وَ الْايمانُ اَداءُ الْفَرائِضِ وَ اجْتِنابُ الْمَحارِم‏»[3] و ایمان، انجام دادن واجبات و اجتناب از محرّمات است. امّا امروزه دشمنان اسلام و همچنين کلاس­های کاذب عرفان و... به مردم القاء می­کنند که می­توانند از غیر راه تقوا یعنی چيزی جز اجتناب از محرّمات و عمل به فرائض، به مقصد برسند، درحالی که در آیات شریفۀ قرآن کریم و بیانات نورانی اهل بیت(عَلَيهِم­ السَّلام) تنها راه رسیدن به هر کمال و مقام معنوی و درجۀ عِلوی و رتبۀ باطنی تقوا بیان شده و جز از راه تقوا نمی­توان به هیچ کمالی دست یافت و به مقصد اعلاء رسید و مُصَدِّق و مؤیّد آن، این است که فرمودند: «باشد جزء ايمان، عمل صالح صحيح‏‏»[4]، «لا تِجارَةَ كَالْعَمَلِ الصّالِح‏»[5]. عمل صالح، تمام اعمال واجب و مستحبّی را دربر می­گیرد، لکن مهم­ترین قسمت آن، اعمال صالح واجب است.

     همچنین در آیات شریفۀ سابق استفاده شد که اعتقاد به تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) لازم و ضروری است، ولی در مقام پیروی، باید پیرو آخرین پیامبر بود. امّا یهود و نصاری، هر کدام پیامبر خودشان را قبول داشتند «وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ...»[6] ، و هیچ­کدام پیامبر آخرالزّمان را نمی­پذیرفتند. امّا خداوند متعال می­فرماید: به تمام انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) وحی شده است و به تمام آنها باید معتقد بود «اِنّا اَوْحَيْنا اِلَيْكَ كَما اَوْحَيْنا اِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيّينَ مِنْ بَعْدِهِ...»، هرچند که برخی از حضرات انبیـاء(عَلَيهِم­ السَّلام) در قرآن کریم نـام برده شده اند و برخی نام برده نشده اند. در روايتی آمده است: «جناب ابوذر از پیامبرخدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) سؤال کرد: پیامبران چند نفرند؟ حضرت فرمودند: صد و بيست و چهار هزار پیامبر...»[7] که نام بعضی از آنها در قرآن کریم برده شده (که حدوداً بیست و پنج* تن می باشد و در سورۀ مبارکۀ انعام از آیۀ هشتاد و سه تا هشتاد و شش، نام هیجده پیامبر ذکر شده است) و بقیه نامشان ذکر نشده است.

     پس وحی عمومیّت دارد، لکن کیفیّت وحی متفاوت است و گاهی به صورت القاء در قلب بوده که همان وحی مستقیم است «وَ كَلَّمَ اللهُ مُوسى‏ تَكْليماً»، و دیگری، ایجاد صوت یا وحی از وراء حجاب می­باشد و حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) هر سه نوع وحی را دارا بودند. با توجه به اینکه آن حضرت اشرف رُسُل می­باشند، لذا ارسال وحی به ايشان هم در مقام اشرفیّت قرار داشت و به همين علّت خداوند متعال می­فرماید: «فَاَوْحى‏ اِلى‏ عَبْدِهِ ما اَوْحى‏»[8]. استاد جوادی آملی فرمودند: «آنجا که خداوند به پیامبرش می فرماید: «وَ اِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ»[9] دیگر واسطه ای در کار نیست»[10].

     پس تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) وحی الهی را دریافت نموده اند، ولی به علّت عظمت مقام و اشرفیّت آن حضرت بر سایر رُسُل، خدای سبحان در آیۀ شریفۀ «اِنّا اَوْحَيْنا اِلَيْكَ كَما اَوْحَيْنا اِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيّينَ مِنْ بَعْدِهِ...» ابتدا از آن حضرت نام می­برد. دلیل برتری حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) بر سایر حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) این است که به قول استاد جوادی آملی، «خداوند متعال در قرآن کريم، تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) را به نام بیان فرموده است، بمانند «يا مُوسى‏»[11]، «يا نُوحُ»[12]، «يا اِبْراهيمُ»[13] و... ولی در مورد حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) با خطاب «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ»[14] و «يا اَيُّهَا النَّبِیُّ»[15] بیان می­فرماید*».

     یکی از انواع درجات وحی، ایجاد صوت و وحی من وراء حجاب می­باشد. استاد جوادی آملی در توضيح وحی من وراء حجاب چنين می فرمايند: «... بدين گونه (نبود) که از درخت صوتی بيافريند که ديگران هم بتوانند بشنوند، چون در اين صورت بايد از يک طرف يعنی فقط از سمت درخت شنيده می شد؛ حال آنکه موسی کليم(عَلَيهِ السَّلام) آن را از شش جهت می شنيد»[16].

     بانو نصرت السّادات امین در کتاب «مخزن العرفان» در مورد وحی مستقیم به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) می­­فرمایند: «بعضی مفسّرين گفته اند: اگر تکلّم خدا با موسی(عَلَيهِ السَّلام) در ذروۀ* طور بود، امّا با پيامبر ما در غرفۀ نور بود که «فَاَوْحى‏ اِلى‏ عَبْدِهِ ما اَوْحى‏»[17]»[18]، و این، تفاوتی است که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) با سایر حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) داشتند.

     مطلب بعدی اینکه: نام تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) در قرآن کریم ذکر نشده است. ما صد و بیست و چهار هزار پیامبر را قبول داریم، هرچند که نام تعدادی ذکر نشده است، ولی عدّ ه ­ای از یهوديان آمدند و گفتند که ما قبول نداریم که بعد از حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) وحی آمده باشد.

     مطلب دیگری که در راستای ارسال حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) قابل توجه می­باشد، این است که: هر پیامبری که ارسال شده، به زبان همان قوم بوده است «وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ بِلِسانِ قَوْمِه‏»[19]. حضرات موسی و عیسی(عَلَيهِما­ السَّلام) از میان بنی اسرائیل برخاستند و به همان زبان می­باشند. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) نیز از حجاز و از میان قوم عرب برخاستند و به همان زبان بودند، هرچند که حوزۀ رسالتشان، وسیع و جهانی است «وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ كافَّةً لِلنّاس‏»[20]. حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) ­از میان قوم بنی اسرائیل برخاستند، ولی مبارزاتشان علیه قِبطیان (فرعونیان) بود. حضرت صالح(عَلَيهِ السَّلام) پیامبر قوم ثمود و حضرت هود(عَلَيهِ السَّلام) پیامبر قوم عاد بودند «وَ اِلى‏ ثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحا»[21]، «وَ اِلى‏ عادٍ اَخاهُمْ هُوداً»[22]. هر پیامبری که ارسـال می­شد، حتّی پیامبرانی که رسالتشان وسیع و جهانی بود، ابتدا از قوم خود شروع کرده و بعد به سراغ اقوام دیگر می رفتند.

     حاصل مطالب مذکور در مورد ارسال حضرات انبیای عظام(عَلَيهِم­ السَّلام) در گذشته و حال که قسمتی از آنان، پیامبران شرایع و قسمتی پیامبران توابع بودند، این است که رسالت تمام آنان دعوت به یکتاپرستی است. پیامبران شرایع، پیامبران اولواالعزم هستند که صاحب کتاب و شریعت می باشند و پیامبران توابع، پیامبرانی هستند که با استفاده از کتاب و شریعت پیامبر اولواالعزمِ قبل از خود، مردم را به یکتاپرستی دعوت می­کردند.

     با توجه به مطالب مذکور در این جلسه و جلسۀ سابق و بحث­هایی در مورد ارسال حضرات انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) و پیام آیات شریفه در مورد رسالت و نبوّت عامّه و خاصّه، معلوم می­شود که هرچند کیفیّت وحی متفاوت است، ولی رشتۀ وحی همچنان در میان بشر بوده و خدای سبحان هیچ قومی را بدون پيامبر و راهنما و هادیِ معصوم رها نمی­کند «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»[23]، «وَ اِنْ مِنْ اُمَّةٍ اِلاّ خَلا فيها نَذيرٌ»[24]، «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ كُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللهَ»[25]. خدای سبحـان عادل مطلق است و مردم را راهنمـایی نکرده، مؤاخذه نمی­کند و به کیفر عملشان گرفتار نمی­سازد. نشان عدالت این است که اگر قومی را به کیفر عملش گرفتار می­سازد، قبلاً با چراغ های راهنمای درونی و بیرونی مجهّز فرموده و راهنمایی کرده و هیچ قوم و ملّتی را بدون هادی رها نکند. البته بنا به خلاصه ای از فرمايشات استاد جوادی آملی، منظور این نیست که برای هر آبـادی پیامبر ویژه­ای برانگیخته شود، بلکه در هستۀ مرکزی کشوری، پیامبر ارسال می­کند «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ». این هادی و راهنما، یا خودِ پیامبر اعم از اولواالعزم و غیر اولواالعزم است، یا جانشینِ پیامبر می­باشد که همان امامان معصوم(عَلَيهِم­ السَّلام) هستند.

 

[1]- امّا راسخون در علم (ثابت قدمان) (مبارکه نساء/162).

[2]- امالی الصدوق، ص201

[3]- بحارالانوار، ج10، ص365

[4]- يكون جزء الايمان هو العمل الصالح الصحيح‏ (الالفين، ص320).

[5]- نیست تجارتی مانند عمل صالح (بيان نورانی حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ نهج البلاغه، فرازی از حکمت۱۱۳).

[6]- و گفتند یهودیان نیستند مسیحیان بر چیزی و گفتند مسیحیان نیستند یهودیان بر چیزی (مبارکه بقره/۱۱۳).

[7]- بحارالانوار، مجلسی، ج۱۱، ص۳2

* در برخی منابع بيست و شش پيامبر ذکر شده است.

[8]- پس وحی کرد به بنده اش آنچه وحی کردنی بود (مبارکه نجم/۱۰).

[9]- و همانا تو البته داده می­شوی قرآن را از طرف حکمت کردارِ دانا (مبارکه نمل/۶).

[10]- تفسير تسنيم، تأليف استاد جوادی آملی، ج21، ص372

[11]- ای موسی (مبارکه بقره/55).

[12]- ای نوح (مبارکه هود(عَلَيهِ السَّلام)/32).

[13]- ای ابراهيم (مبارکه هود(عَلَيهِ السَّلام)/76).

[14]- ای فرستاده (مبارکه مائده/41).

[15]- ای پيامبر (مبارکه انفال/64).

* مطلب مذکور خلاصه ای از بيانات استاد جوادی آملی می باشد.

[16]- تفسير تسنيم، تأليف استاد جوادی آملی، ج21، ص377؛ التوحيد، صدوق، ص121

* قلّه.

[17]- پس وحی کرد به بنده اش آنچه وحی کردنی بود (مبارکه نجم/۱۰).

[18]- تفسير مخزن العرفان، تأليف بانو نصرت السّادات امين، ج4، ص228

[19]- و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم (مبارکه ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام)/۴).

[20]- و نفرستادیم تو را جز برای عموم مردم (مبارکه سبأ/۲۸).

[21]- و به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم (مبارکه هود(عَلَيهِ السَّلام)/۶۱).

[22]- و به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم (مبارکه اعراف/۶۵).

[23]- این است و جز این نیست که تو هستی انذار کننده و برای هر قومی هدایت کننده ای است (مبارکه رعد/۷).

[24]- و نبوده هیچ امّتی مگر آنکه در میان آنان بیم دهنده­ ای بوده است (مبارکه فاطر/۲۴).

[25]- و البته به تحقیق برانگیختیم در هر امّتی رسولی را که بپرستید خدا را (مبارکه نحل/۳۶).