در آیۀ شریفۀ «لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...» ، استفاده شد که رسوخ در علم در مرتبۀ اعلی، مربوط به حضرات اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) است و در مراحل پایین تر، شاگردان آن بزرگواران را بطور نسبی دربر می گیرد. رسوخ در علم، محصول طهارت قلبی و تهذیب نفس است و آنچه که در این مورد قابل توجه می باشد، این است که: اگر رسوخ در علم و احاطۀ علمی و روشن بینی محصول طهارت قلبی و تهذیب و تزکیه است، طهارت قلبی نیز محصول طهارت عملی می باشد. انسان به هر درجه از مراحل قرب، اعم از رسوخ در علم، معرفت، مقام یقین و... ارتقاء یابد و مقام بندگیِ او فراتر رود، تماماً محصول طهارت عملی یا عمل صالح است که همان عمل به شریعت می باشد. عدّ ه ای معتقدند که شریعت مهم نیست و آنچه اهمیّت دارد، رسیدن به حقیقت است که عالی ترین مراتب معرفت می باشد و راهِ آن طریقت است که همان سیر و سلوک می باشد. اما در مکتب قرآن و اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام)، جز از طریق شریعت، امکان نِیل به طریقت و حقیقت وجود ندارد. انسان به هر درجه از مقام معرفتی که برسد، از شریعت یعنی عمل به احکام دین آغاز می شود. سیر و سلوک معنوی و رسیدن به حقیقت، جز از طریق شریعت که همان عمل به فروع و دستورات دینی است، امکان پذیر نیست. مؤید مطلب فوق این است که خدای سبحان در آیۀ شریفۀ «لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...» در تجلیل راسخون در علم و مؤمنان می فرماید: اینها افرادی بودند که علاوه بر اینکه به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) و پیامبران قبلی ایمان آوردند، برپا دارندگان نماز و پرداخت کنندگان زکات بودند «وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ». ایمانِ بدون عمل صالح، ایمان حقیقی محسوب نمی شود. اگر ایمان و اعتقاد، درست و صحیح باشد، آثار آن که عمل صالح است، در بیرون دیده می شود، وگرنه اعتقاد خدشه دار است. پس ایمان در عمل تجلّی دارد و با رعایت احکام الهی و دینی معلوم می شود که صاحب آن، ایمانِ نهفته در قلب دارد و مزیّن به اعتقاد صحیح است. ایمان، یک مسئلۀ درونی است و در عمل متجلّی می باشد. کسی که عمل صالح ندارد، ایمانِ او ایمان حقیقی محسوب نمی شود. عالی ترین درجات توحید و بندگی، تماماً از شریعت یا عمل صالح برمی خیزد و بالاترین عمل صالح، نماز است. خدای سبحان در آیۀ شریفۀ «لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...» نماز و زکات را به عنوان دو نمونه از اعمال صالح بیان فرموده است. نماز، احساس مسئولیّت در برابر خداوند متعال است و زکات، احساس مسئولیت در برابر خلق خداوند و جامعه می باشد. نماز، ارتباط انسان را با خالق تقویت می کند و زکات موجب تقویت جامعۀ اسلامی می گردد.

     قابل توجه است: نه تنها انسان های غیر معصوم جدا از شریعت، نمی توانند به طریقت و حقیقت نائل شوند، حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء(عَلَيهِم السَّلام) نیز از شریعت آغاز کرده اند که همان عمل به فروع دین بعد از اعتقاد به اصول دین است، ولذا نباید شریعت را دست کم گرفت. عالی ترین نمونه از حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم السَّلام)، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) هستند که علاوه بر آنچه که برای امت واجب بود، پاره ای از مستحبّات بمانند نماز شب و مسواک کردن* نیز برای آن حضرت واجب بود.

     پس معلوم می شود که مقامات رفیعه و تقرّب به خدای سبحان، نه تنها موجب اِسقاط وظیفه نمی گردد، بلکه باعث افزایش مسئولیت ها و وظایف است، برخلاف مکاتب و قوانین بشری که تقرّب به مولا، موجب اسقاط وظیفه یا کاهش مسئولیت می شود، یعنی اگر کسی به مدیر مدرسه یا رئیس نزدیکتر باشد یا نسبت خویشاوندی داشته باشد، ممکن است در مورد برخی وظایف او بمانند رفت و آمد و... اغماض شود. البته این امر در صورتی است که افراد از تربیت دینی بی بهره باشند. امّا در مکتب توحید، تقرّب به مولا، نه تنها موجب اسقاط وظایف و مسئولیت ها نمی شود، بلکه آنها را افزایش می دهد «حَسَناتُ الْاَبْرارِ سَيِّئاتُ الْمُقَرَّبين‏»[1]. مقامات عالی تر مسئولیت های بزرگتری به دنبال دارند.

     پس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) نیز به آن مقامات عالیۀ توحیدی منهای شریعت نائل نگشته اند. در میان اعمال عبادی و شریعت و فروع دین نیز نماز در صدر و سرلوحه قرار دارد. این همه که خدای سبحان و اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) به نماز احترام قائل هستند، بیانگر این حقیقت است که کسی که به نماز احترام قائل باشد، مورد احترام خدای سبحـان و توجّهـات حضرات معصومین(عَلَيهِم السَّلام) قرار می گیرد. با یک بار قضا شدنِ نماز صبح، آنچنان خسارت های روحی و معنوی بر انسان وارد می شود که جز خداوند نمی داند و جز با توبه حقیقی و اصلاح عمل، جبران نمی گردد. در روايتی آمده است: «مردی تصمیم داشت به سفر تجارتی برود، خدمت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) رسید و درخواست استخاره ای كرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت، اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد، اما از آن استخاره در تعجّب بود، پس از مسافرت خدمت امام(عَلَيهِ السَّلام) رسید و عرض كرد: یابن رسول الله! یادتان هست چندی قبل خدمت شما رسیدم برایم استخاره كردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارتی بود، به سفر رفتم و سود فراوانی كردم و به من خوش گذشت. امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) تبسّمی كرده و به او فرمودند: در سفری كه رفتی، یادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشایت را خواندی، شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدار شدی كه آفتاب طلوع كرده و نماز صبح تو قضاء شده بود؟ عرض كرد: آری. حضرت فرمودند: اگر خداوند دنیا و آنچه را كه در دنیاست به تو داده بود، جبران آن خسارت (قضاء شدن نماز صبح) نمی شد»[2]. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) نيز فرمودند: «اَلصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِیٍّ‏»[3] نماز وسیلۀ تقرّبِ هر متّقی است.

     در آیۀ شریفۀ «لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...» استفاده شد که راسخون در علم، علاوه بر ایمـان به خداوند و حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ)، بـه پیـامبران و کُتُب آسمـانی قبلی هم ایمـان می آورند، با این تفاوت که زمانِ عمل به شریعت پیامبران قبلی تا زمان ارسال حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) و نزول قرآن کریم بوده است و بعد از آن حضرت، تمام کتب آسمانی و رسالت انبیای عظام قبلی منسوخ شدند. آیۀ شریفۀ صد و شصت و دو اشاره به این مطلب دارد که اعتقاد به نبوّت عامه و خاصه وظیفۀ هر مسلمانی است. منظور از نبوّت عامه این است که خداوند متعال، صد و بیست و چهار هزار پیامبر ارسال فرموده که حدوداً نام بیست و پنج تن از آنان در قرآن کریم آمده و نام سایرین ذکر نشده است «وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْك‏...»[4]، چراکه قرآن کریم کتاب تاریخ و اسماء نیست، بلکه کتاب هدایت و تربیت است و تنها نام آن پیامبرانی که لازم است، ذکر شده، به عنوان نمونه می­فرماید: «وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ اِبْراهيم‏»[5]، «وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ مُوسى‏‏»[6].

     پس خداوند متعال تمام حضرات انبیاء(عَلَيهِم السَّلام) را ارسال فرموده و در خطوط کلّی میان تعالیم آنان تفاوتی وجود ندارد. توحید، نبوّت و معاد در تمام ادیان مشترک بوده است و عدل در ادامۀ توحید، و امامت در ادامۀ نبوّت قرار دارد. از اینرو همۀ حضرات انبیاء(عَلَيهِم السَّلام) و نبوّت عامه را معتقدیم «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ»[7]. علاوه بر اعتقاد به نبوّت عامه، اعتقاد به نبوّت خاصه هم ضرورت دارد،‌ یعنی اعتقاد به رسالت تک تک حضرات موسی و عیسی(عَلَيهِما السَّلام) و حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) واجب است، درحالی که یهود آن را قبول نداشتند. در روايتی آمده است: «از ابن عبّاس روايت می کنند که او و جماعتی از مفسّرين گفته اند: سبب نزول آيه اين بود که چون آيه ای که پيش از اين است از قوله تعالی «يَسْئَلُكَ اَهْلُ الْكِتابِ اَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ»[8] تا آخر نازل گرديد، رسول بر يهوديان خواند، آنها را خشم گرفت و گفتند: خدا بر هيچ آدمی کتابی نفرستاد. خدای تعالی در ردّ آنها، اين آيه را فرستاد و گفت: ما بر تو وحی کرديم همانطوری که به نوح و پيامبرانی که پس از نوح بودند، وحی فرستاديم»[9].

 

* رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) فرمودند: «ثلاث کتب علیّ و لم یکتب علیکم: السواک و الوتر والاضحیة» چیزهائی بر من واجب است که بر امّت واجب نيست، مانند: مسواک، نماز وتر، قربانی (بحار،ج۱۶، ص۳۸۲).

[1]- حسنات پاك مردان براى مقرّبان گناه محسوب مى‏شود (بحارالانوار، ج25، ص205).

[2]- جهاد با نفس، ج۱، ص۶۶

[3]- نهج البلاغه، فرازی از حکمت۱۳۶

[4]- و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين، براى تو باز گفته ‏ايم، و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را برای تو بيان نكرده‏ ايم‏ (مبارکه نساء/۱۶۴).

[5]- و یاد کن در کتاب، ابراهیم را (مبارکه مریم(سَلامُ ­اللهِ ­عَلَيها)/۴۱).

[6]- و یاد کن در کتاب، موسی را (مبارکه مریم(سَلامُ ­اللهِ ­عَلَيها)/۵۱)

[7]- ایمان آورد رسول به آنچه نازل شد به سوی او از پروردگارش و مؤمنان همگی ایمان آوردند به خداوند و فرشتگان او و کتابهای او و رسولان او، تفرقه نمی­کنیم میان احدی از رسولانش و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، آمرزش تو را می­طلبیم، پروردگارا! به سوی تو است بازگشت (مبارکه بقره/۲۸۵).

[8]- اهل كتاب از تو مى‏خواهند كتابى از آسمان بر آنها نازل كنى‏ (مبارکه نساء/153).

[9]- مخزن العرفان، ج4، ص226