مکتب عاشورا سراسر درس بنده­پروری و تفسير عملی قرآن کريم است.

«رمز قرآن از حسین آموختیم            ز آتش او شعله‌هـا اندوختیم»[1]

     در جلسۀ سابق از مکتب عاشورا، درس توبه استفاده شد که توبۀ جناب حرّ الی يوم­ القيامة پيام می­دهد که هر کس، هر چقدر روسياه و سنگين بار از گناه باشد، و حتّی به آن درجه ­ای از سقوط و پَستی برسد که راه را بر امام ببندد و مورد نفرين امام(عَلَيهِ السَّلام) قرار بگيرد، باز هم نبايد مأيوس از رحمت الهی باشد و اگر چنين کسی بخواهد توبه کند، می­تواند برگردد و به آن درجۀ ايمانی برسد که اوّلين شهيد در راه دين در صحنۀ کربلا باشد. آری، حتّی اگر فرعون هم بخواهد برگردد، راه به روی او بسته نيست، همانطور که خداوند به حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) فرمود: به فرعون بگو آيا می­خواهی پاک شوی؟ «هَلْ لَكَ اِلى‏ اَنْ تَزَكّى»[2]. هيچ گناهی بالاتر از گناه يأس و نوميدی از رحمت الهی نيست. جناب حرّ با آن همه گناه و خطاء و سوء سابقه باز نااميد نشد و توبه کرد و به محضر امام(عَلَيهِ السَّلام) رفت و در برابر دريای عفو و رحمت و عطوفت و کرم حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) قرار گرفت.

     درس ديگری که در راستای توبۀ جناب حرّ می­توان از مکتب عاشورا اخذ کرد، درس توبه­ پذيری است. جناب حرّ می­دانست که آنان چه خاندان کريمی هستند، ولذا توبه کرد و عذر تقصير خواست و امام(عَلَيهِ السَّلام) هم آنچنان زيبا در همان لحظۀ نخست او را بخشيدند و الی يوم­ القيامه به انسان­ها پيام دادند که هيچ کس حق ندارد توبه کار را در هر درجه­ای از گناه که باشد، نبخشد و از باب الهی نااميد برگرداند. آری آن بزرگوار در روز عاشورا با بخشيدن جناب حرّ و پذيرش ايشان به آن زيبايی، درواقع آيۀ شريفۀ «يا عِبادِیَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلى‏ اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً»[3] را عملاً تفسير نمودند. خداوند (به شرط توبه) تمام گناهان انسان را می­بخشد، فلذا ما هرگز حق نداريم کسی را که نادم است و برگشته و توبه نموده و عذرتقصير می­خواهد، نبخشيم و او را از رحمت الهی نااميد کنيم و بگوييم فلان ظلم را کرده و گناهش سنگين است. آيا گناه او سنگين­تر از گناه جناب حرّ است که راه را بر امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) بست، ولی امام(عَلَيهِ السَّلام) او را آنچنان بزرگوارانه بخشيدند. نه کسی که تقاضای عذرخواهی دارد، گناهش از گناه جناب حرّ بالاتر است و نه ما بالاتر از امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) هستيم که او را نبخشيم. شيعۀ واقعی حسينی، هم توبه کننده است و هم توبه ­پذير می­باشد.

     حال توجه نمائيم که چه چيز باعث شد آن توفيق عظيم شامل حال جناب حرّ گردد؟ يکی از علل توبه و عاقبت بخير شدن جناب حرّ، ادب آن بزرگوار بود، بطوری که وقتی جناب حرّ، آب را به روی سپاه حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) بست، آن حضرت او را نفرين کردند و فرمودند: «مادرت به عزايت بنشيند»[4]، در جواب عرض کرد: «اگر كسى غير از شما اين سخن را بر زبان جارى كرده بود، من هم نام مادرِ او را بر زبان جارى می كردم، وليكن من قادر نيستم نام مادرتان را به زشتى ببرم‏»[5]. آری قسمت اعظم حسن عاقبت جناب حرّ به علّت ادب ايشان بود، همچنان که علّت عمدۀ رستگاری و عاقبت به خير شدنِ ساحران فرعون، ادب آنها بود، همانطور که از قول مفسّر بزرگ مرحوم طبرسی آمده است: «صبحگاهان كافر بودند و ساحر، شامگاهان شهیدان نیكوكار راه خداوند گشتند»[6].

     درس ديگری که از مکتب عاشورا می­آموزيم، درس بذل است، ولذا شايسته است که توجه کنيم که ما چقدر در اين زمينه کاروان حسينی را همراهی کرده­ايم؟ حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) تمام هستی خود را به ميدان بذل آوردند و همه را يکجا در طَبَق اخلاص گذاشته و بذل معبود محبوب کردند.

«آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

                                          فرزنـد و عيـال و خـانمـان را چـه کنـد

ديـوانـه کنـی هر دو جهـانـش بخـشی

                                          ديـوانـۀ تو هر دو جهـان را چـه کنـد»[7]

     امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) هرچه داشتند، در طَبَق اخلاص نهاده و تقديم معبود محبوب نمودند و درواقع با اين بذل، توحيد و بندگی را معنا کرده و تفسير نمودند. آری ميدان عاشورا، ميدان بذل بود و امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) قهرمان بذل آن ميدان بودند و هر کسی به تَبَع از امامش برای بذل آمده بود. آن بزرگوار به هنگام حرکت به کربلا به همۀ اصحاب فرمودند: «مَنْ كانَ باذِلًا فينا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ فَاِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ الله‏»[8] بهوش باشيد كه هر كدام از شما آماده است تا در راه آرمان بلند ما قطره قطرۀ خون قلبش را ايثار كند و جان خويش را در راه شهادت و ديدار خدا نثار نمايد، بر اوست كه بار سفر ببندد و همراهى ما را برگزيند؛ چراكه من به خواست خدا و در پرتو مهر و لطف او بامداد فردا حركت خواهم كرد. يعنی اينجا کشورگشايی و جمع غنيمت و غيره نيست، بلکه ما راهی را آغاز می­کنيم که پايانش شهادت است. از اينرو حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «فَاِنّی لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْفى وَ لا خَيْراً مِنْ اَصْحابی‏»[9] من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم. يعنی حتّی شهدای بدر و اُحُد و حُنَين و... با تمام رفعت مقامی که دارند، به پـای شهدای کربلا نمی­رسند، چراکه آنـان همه از ابتدا می­دانستند که کشته می­شوند. هر کدام از آنان تنها برای بذل آمده بودند ولاغير و تا آخرين قطرۀ خون ايستادند و به عهد خود وفا نمودند و امام(عَلَيهِ السَّلام) را تنها نگذاشتند. اگر حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) در زيارت اربعين به درگاه الهی عرض می­نمايند: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حِیْرَةِ الضَّلالَة»[10]، معلوم می­شود که آن هفتاد دو تن، ياران باوفای حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) هم به همين منظور به کمک امامشان شتافتند؛ يعنی شيعۀ حقيقی، همواره اهداف مولای خود را مشايعت می­نمايد. حضرت حسين(عَلَيهِ السَّلام) نه تنها فرزندان نَسَبی خود، بلکه هفتاد و دو تن از ياران باوفايشان را که هر کدام به منزلۀ فرزندان ايشان بودند، بذل فرمودند. شهدای کربلا که نامشان تا قيام قيامت در کنار حضرت سيدالشّهداء(عَلَيهِ السَّلام) زنده و جاويدان است، بطوری که در زيارت عاشورا می­خوانيم: «اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ(عَلَيهِ السَّلام)»[11]، اين بذل را از بزرگ معلّم عاشورا و قهرمان بذل، حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) آموخته بودند.

     بنابراين معلوم می­شود که مکتب توحيد و قرآن و مکتب اهل بيت(عَلَيهِم السَّلام) مکتب بذل است و شيعۀ واقعی اهل بذل می باشد، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «شيعَتُنَا الْمُتَباذِلُونَ فی وَلايَتِنا»[12] شيعيان ما بذل کنندگان در راه ولايت ما هستند. آری شيعه کسی است که شبيه امامش باشد. شيعه به معنای مشايعت کنندۀ راه و شيوع دهندۀ اهداف و تشيع کنندۀ مرام امامش می­باشد.

     با توجه به مطالب مذکور، سؤالی مطرح می­شود و آن اينکه: آيا شيعه فقط خونش را بذل می­کند؟ پرواضح است که شيعه، در هر زمان، هرچه لازم شد و زمان هرچه را اقتضاء نمود، در راه مولايش بذل می­کند. حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام)، فرزندانشان و اصحاب و يارانشان و دو يادگار امام حسن مجتبی(عَلَيهِ السَّلام) را بذل کردند. آن بزرگوار دو فرزند امام حسن(عَلَيهِ السَّلام) به نامهای جناب قاسم و عبدالله را که در نزد ايشان امانت بودند، بذل فرمودند. جناب قاسم فقط سيزده سال داشتند و هر زره جنگی که می­آوردند، اندازۀ ايشان نمی­شد و برايشان بزرگ بود، ولی چنان آمادۀ بذل بودند که در شب عاشورا با زاری و التماس، از عمويشان اجازۀ رفتن به ميدان را خواستند. جناب قاسم سؤال کردند: آيا من هم شهيد می­شوم؟ حضرت فرمودند: شهادت در نظرت چگونه است؟ جناب قاسم عرض کردند: «اَحْلٰی مِنَ الْعَسَل»[13]. حال اگر حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «شيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طينَتِنا»[14]، شيعيان ما از باقيماندۀ گِل ما خلق شده­اند، يعنی هر راهی را که ما رفتيم، شيعيان واقعی هم همان کار را انجام می دهند. زمانی وظيفه می­شود مقام و آبرو بذل کنند، زمانی وظيفه می­شود مال و منال بذل کنند و زمانی فرزند را بذل می­کنند. زمانی وقت و نيروی خود را بذل می­نمايند و زمانی جانشان را بذل کرده و شهيد می­شوند. از اينرو شايسته است توجه نمائيم که جايگاه ما در اين قافله و کاروان حسينی که کاروان بذل بودند، کجاست و ما چقدر قهرمانان بذل را همراهی کرده­ ايم و تا چه اندازه انصار حسينی و انصـار دين­الله محسوب می­شويم؟ انصـار دين­الله، تنها شهدای کربلا در ميدان نينوا نيستند، بلکه همواره و همه ساله تعدادی به کاروان حسينی می­پيوندند و انصار دين الله محسوب می­شوند. هر کسی به دمی يا درمی يـا قدمی يـا قلمی، می­خواهد در دل دوست راهی پيدا کند و بـه کـاروان امـام حسين(عَلَيهِ السَّلام) بپيوندد و حقيقتاً هنر آن است که انسان برای خود در دل امام(عَلَيهِ السَّلام) جايی پيدا کند. هنر آن نيست که برای رؤيت ظاهری امام(عَلَيهِ السَّلام) چهل روز ختم بگيريم، ديدن صورتِ ظاهری امام(عَلَيهِ السَّلام) هنر نيست، اگر ديدن ظاهری امام(عَلَيهِ السَّلام) باعث نجات بود، معاويه و يزيد ملعون و عمر سعد و... که امام زمانشان را ديده بودند، نجات می­يافتند، درحالی که به شقاوت ابدی گرفتار شدند.

     پس هر کسی به نوعی به ميدان بذل می ­آيد، لکن هيچ بذلی به عظمت بذل خواهش نفسانی و ترک گناه و معصيت نيست. يعنی انسان به احترام امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) اشتياق و ميل به گناه را در وجود خود خاموش نمايد و گناهش را ترک کند؛ به عنوان نمونه: اگر در نمازش کوتاهی دارد، آن را اصلاح نمايد و خواب شيرين صبحگاهی را بذل و فدای امامش کند تا در مقابل، ان شاء الله تعالی حلاوت و شيرينی لبخند حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) را به هنگام مرگ دريافت کند. اگر حجابش کم رنگ و ضعيف است و حسّ خودنمايی از درون به او فشار می­آورد که زيبايی­های خود را در معرض ديد ديگران قرار دهد، توبه کند و با پررنگ­تر نمودن حجاب، خواستۀ نفسانی خود را بذل کرده و به ندای فطرت پاسخ مثبت دهد.

     پس بهترين عمل برای انسان در ايّام عزای حسينی اين است که به احترام امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) ترک معصيت کند و به اين ترتيب حقيقتاً به ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» آن بزرگوار پاسخ گويد. يقيناً چنين کسی از همان لحظۀ ترک گناه، به کاروان حسينی پيوسته و از حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) تبعيّت نموده و به آن بزرگوار اقتدا کرده است و بـالأخره از انصارالله محسوب شده و از شفاعتشان بهره­مند می گردد.

     حال چه کسی است که در اين محفل به امام و مولايش با ترک گناه لبيک گويد؟ اگر امام(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: آيا کسی است که مرا ياری کند؟ يعنی ای جوان! بيا با حجابت به ندای امام(عَلَيهِ السَّلام) پاسخ بده. ای جوان با ترک گناهت به ندای امام(عَلَيهِ السَّلام) لبيّک بگو، ای جوان با عهد کردن به اينکه از امروز تا عاشورای سال بعد نماز صبحت قضاء نشود، به کاروان حسينی بپيوند که در اينصورت زيباترين پاسخ را به ندای امام خود داده­ای.

     «بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) درود فرست و در امر ظهـور و فرج مـولا و مقتدایمـان حضـرت ولیّ­ عصر(عجِّل­ اللهُ ­تعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرما. خداوندا! توفيق تأسّی از انسان­های کامل در تمام زمینه­ ها و سیراب شدن از چشمه کوثر به دست ساقی کوثر به همۀ ما عنایت بفرما. پروردگارا! توفیق صبر و شکر و تسلیم و رضا بر تمام داده ­ها و مواهب و نعمت­ها و تمام مصائب و مشکلات به همۀ ما کرامت بفرما. بارالها! توفيق کسب سرمایۀ عالی ترِ ایمان و تقوا و اخلاص و یقین به همۀ ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».

«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ     صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»

 

[1]- اقبال لاهوری

[2]- آيا هست تو را ميلی به اينکه پاک شوی؟ (مبارکه نازعات/18).

[3]- ای بندگـانم که اسراف کردید بر نفسهايتان، نااميد نشويد از رحمت خدا، به درستی که خدا می آمرزد گناهان را همگی (مبارکه زمر/53).

[4]- ثَكِلَتْكَ اُمُّكَ (اعلام الورى باعلام الهدى، ص232).

[5]- اَما لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُها لی وَ هُوَ عَلى مِثْلِ الْحالِ الَّتی اَنْتَ عَلَيْها ما تَرَكْتُ ذِكْرَ اُمِّهِ بِالثُّكْلِ وَ لكِنْ وَ اللَّهِ ما لی اِلى ذِكْرِ اُمِّكَ مِنْ سَبيلٍ اِلّا بِاَحْسَنِ ما نَقْدِرُ عَلَيْه‏ (اعلام الورى باعلام الهدى، ص232).

[6]- كانوا اول النهار كفارا سحرة و آخر النهار شهداء بررة (تفسیر نمونه، ج6، ص306).

[7]- مولوی(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[8]- مثير الاحزان، ص41

[9]- بحارالانوار، ج44، ص392

[10]- بـذل کرد خـون قلبش را تـا نجـات دهد بندگـانت را از جهـالت و سرگشتگی گمراهی (مفاتيح الجنان، فرازی از زيارت اربعين).

[11]- کسانی که بذل کردند خون قلبشان را در راه امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) (مفاتيح الجنان، فرازی از زيارت عاشورا).

[12]- بحارالانوار، ج65، ص190

[13]- از عسل شيرين تر است (شجرۀ طوبی، ج1، ص3).

[14]- الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص468