جلسه را بـا بیـان مبـارک رسول مکرّم اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) آغاز می کنیم که فرمودند: «هُوَ شَهْرٌ اَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ اَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ اِجابَةٌ وَ الْعِتْقُ مِنَ النّارِ»[1] (ماه مبارک رمضان)، ماهی است که اوّل آن رحمت، نیمۀ آن مغفرت و پایان آن، پذيرش دعا و نجات از آتش است. ان شاء الله تعالی طاعات و عبادات، خدمات و زحمات، و انفاقها و احسان هایتان مقبول درگاه الهی باشد. همانطور که وجود مقدّس حضرت امام حسن مجتبی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْماراً لِخَلْقِهِ يَسْتَبِقُونَ فيهِ بِطاعَتِهِ اِلى رِضْوانِهِ فَسَبَقَ فيهِ قَوْمٌ فَفازُوا وَ تَخَلَّفَ آخَرُونَ فَخابُوا»[2] همانا خداوند عزّ و جلّ ماه رمضان را ميدان مسابقه براى بندگان خود قرار داده است تا با طاعت و عبادتِ خود براى رسيدن به رضوان و خشنودى خداوند از يكديگر پيشى بگيرند، پس گروهى در اين ميدان تاختند و به خشنودى الهى فائز شدند، و عدّ ه‏اى ديگر عقب افتادند و تقصير كردند و زيان ديدند. خواهران محترمی که به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی در این راه سبقت می جویند، تلاش هایشان مقبول درگاه الهی باشد. میزبان، کریم است و از ویژگی های کریم این است که هیچ کس از باب کریم دست خالی برنمی گردد. چند مدّت قبل بود که نوید و بشارت ماه مبارک رمضان را می دادیم، ولی امروز روزهای پایانی و وداع ماه مبارک رمضان است.

«می شتابند از پی هم بی شکیب        روزهـا و هفته هـا و مـاه هـا»

     اولیای الهی همانطور که قبل از ماه مبارک رمضان از آن استقبال می کنند و شادمان هستند، همانگونه در این روزهای پایانی مغموم و غمگین می باشند. نمونۀ بارز آن، حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) هستند که آنگونه با سوز و گداز ماه مبارک را بدرقه می کنند «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ مِنْ اَليفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ وَ اَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَّ‏»[3]. «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا شَهْرَ اللهِ الْاَكْبَرَ وَ يا عيدَ اَوْلِيائِه‏»[4]. عرب بـه خداحـافظی هم سـلام می گوید. سلام، گاهی سلام خداحافظی است و گاهی سلام استقبال. سلام ای عید اولیای الهی، از آمدن تو بسی خوشحال و از رفتنت بسی غمگینیم. آن روزه شناسان حقیقی می دانستند که ماه مبارک رمضان اقیانوس رحمت و سفرۀ بی کران مغفرت و ماه کرامت است که در حال رخت بستن است و آخرین روزها را سپری می کند. با یک مرور در ماه مبارک رمضان روشن می شود که چون هدف از خلقت انسان عبودیّت و بندگی است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونِ»[5]، لذا تمام وظایف عبادی و تکالیف شرعی از جمله روزۀ ماه مبارک رمضان مقرّر و وضع نگشته، مگر برای اینکه انسان را در مسیر خلقت که همان عبودیّت و بندگی است، یاری نماید و هر کدام از وظایف عبادی در اینکه انسان را به این هدف آفرینش نزدیک سازند، سهمی دارند. خداوند تبارک و تعالی، به عبودیّت و بندگی بندگانش نیازی ندارد «يا اَيُّهَا النّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَميد»[6]، لکن زمانی کشتی سیّال روح و جان و وجود انسان به ساحل آرامش می رسد که به وطن حقیقی خود که توحید و خودِ خداوند است، نائل گردد، ولذا اگر خدای سبحان این همه بندگانش را به عبودیّت و بندگی دعوت فرموده، برای این است که برای رسیدن به رستگاری ابدی، نیاز مبرم به عبودیّت دارند و علّتِ اصلیِ گرفتاری و پریشانی و سرگردانی و در به دریِ نسل امروز، دور افتادن از وطن و توحید و جدایی از خداوند است که پیوسته به دنبال گمشده شان می باشند و نمی دانند که از نزدیک ترین راه و مطمئن ترین وسیله می توان به مقصد رسید.

«سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

                                                 تــا بگـویـم شـرح درد اشـتیـاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

                                                بـاز جوید روزگـار وصـل خویـش»[7]

     پس درد انسان، درد دوری از وطن است و رستگاری و سعادت دنیا و عقبی در پرتو بندگی و عبودیّت می باشد و بندگی، محصول تقواست و به عبارتی، تقوا انسان را عبد می سازد. لکن امروزه، بندگی هـا در خدمت زنـدگـی هاست و زنـدگـی ها، زندگی های هوس مدارانه می باشد؛ به این صورت که هرگونه که خواستم زندگی می کنم، هرگونه خواستم معامله انجام می دهم، تعاملاتم طبق خواستۀ نفسم است، که اینگونه بندگی، همان بندگی سکولاریستی و آن، غیر از آن بندگی است که خالق منّان از بندگانش می خواهد. دین برای تمام مقاطع زندگی انسان برنامه دارد. زندگیِ دین مدارانه، قبل از آخرت، دنیا را آباد می کند، ولذا زندگی باید در خدمت دین باشد. تعاملات، اخلاق، تحصیل علم و معاش، رفتار در خانواده، همه و همه باید در خدمت بندگی خداوند باشد، نه اینکه بمانند مسیحیّتِ تحریف شده، هفته ای یک روز به کلیسا رفته و دین در کلیسا خلاصه شود و در خارج از آن، بر اساس خواسته ها و امیال خود زندگی کند. عبودیّت و بندگی باید در تمام مراحل و شئونات زندگی انسان دیده شود و خواست و ارادۀ انسان مستهلک در خواست و ارادۀ پروردگار باشد و انسان در برابر خواست حق سبحان، هیچ خواست و اراده ای نداشته باشد.

«ما که باشیم ای تو ما را جان جان

                                                    تـا کـه ما باشیم بـا تو در میان»[8]

     انسان به وسیلۀ آن بندگی و عبودیّتی که خدای سبحان از بندگانش می خواهد، روح و جانش تغذیه می شود و ماه مبارک رمضان سهم وافری در رسانیدن انسان به بندگی و عبودیّت دارد. امّا اکنون بندگی ها چهره عوض کرده است، چراکه به تعداد هر فردی، بندگی مطرح شده، ولذا روح انسان همیشه خسته و گرسنه است. به تغذیۀ جسم توجه کافی می گردد و جسم در آسایش است، ولی روح، تغذیه نمی شود، لذا هرگز آرامش ندارد. اغلب افراد دنبال بندگی کاذب هستند، ولذا زندگی ها متلاطم است. وقتی غذا به روح انسان نرسد، روح متلاطم می گردد و موج برمی دارد و از حال تعادل خارج می شود و وقتی روح متلاطم شد، زندگی متلاطم می شود. تغذیۀ روح و جان انسان، با نماز و روزه و دعا و مناجات و ارتباط با پروردگار است. در زندگیِ دین مدارانه، روح و جان تغذیه می شود که متأسّفانه امروزه جای خود را به زندگیِ هوس مدارانه داده است که در آن، بندگی به خدمت گرفته می شود و جان ها به دلیل گم شدنِ راه، تشنه و گرسنه هستند. خداوند متعال، ماه مبارک رمضان را وضع نفرموده، مگر برای اینکه جان ها را تغذیه کند و در سهم خود، انسان را به سعادت جاویدان برساند. در اینجا معلوم می شود که چرا حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ­ السَّلام) از خداحافظی با این سفرۀ کرامت این همه غمگین و ناراحت هستند که چه موهبتی را از دست می دهند.

     وقتی انسان، عبد حقیقی شد که همان استقرار در صراط مستقیم است، به خداوند نزدیک می شود و او را بالا می برند و با توجه به اینکه عالی ترین مقام بندگی از آنِ حضرت رسول خدا(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ ­آلِهِ) و آل طاهرینشان است، لذا آن بزرگواران به آن مقامی نائل شدند و آنچنان بالا رفتند که احدی به آن مقام نرسیده است، چنانکه خداوند متعال می فرماید: «سُبْحانَ الَّذی اَسْرٰى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصَى الَّذی بارَكْنا حَوْلَه‏»[9]. قابل توجّه است که خداوند متعال نمی فرماید: «اَسْرٰى بِرَسُولِه» یا «اَسْرٰى بِنَبِیِّه»، بلکه می فرماید: «اَسْرٰى‏ بِعَبْدِهِ»، یعنی آنچه باعث بالا رفتن رسول الله(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ ­آلِهِ) شد، بندگی و عبودیّت آن بزرگوار بود.

     پس معلوم می شود که بنده را به میزان بندگی بالا می برند و زندگیِ همراه با عبودیّت و بندگی، سراسر نشاط و آرامش و زندگی شکوهمندی است و به این سبب خدای سبحان می فرماید: «اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏»[10] اولیای الهی و بندگان حقیقی خوف و حزنی ندارند و در پرتو بندگی حقیقی، انس با پروردگار دارند.

«چه غم دیوار امّت را کـه دارد چون تو پشتیبان

                             چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان»[11]

 

[1]- الکافی، ج4، ص67

[2]- من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص511

[3]- بدرود اى همدم ما كه چون بيايى، شادمانى و آرامش بر دل ما آرى و چون بروى، رفتنت وحشت خيز است و تألّم افزاى‏ (صحيفه سجاديّه، فرازی از دعای45، دعای وداع ماه مبارک رمضان).

[4]- سلام بر تو ای ماه بزرگ خداوند و عيد اوليای او (صحيفۀ سجّاديّه، فرازی از دعای45).

[5]- و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند (مبارکه ذاریات/۵۶).

[6]- ای مردم شمایید نیازمندان به سوی خداوند و خداوند، اوست بی نیاز ستوده (مبارکه فاطر/۱۵).

[7]- مثنوی مولوی(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[8]- مولوی(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[9]- پاک و منزه است آن خدایی که شبانه بُرد بنده­ اش را از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی که برکت دادیم پیرامونش را (مبارکه اِسراء/1).

[10]- آگاه باشید همانا دوستان خداوند نه بیمی بر آنان است و نه ايشان اندوهگین می­شوند (مبارکه یونس(عَلَيهِ­ السَّلام)/۶۲).

[11] - گلستان سعدی