خدای سبحان، انسان را که خلق فرموده، دارای سه نوع ارتباط است: ارتباط با خداوند، ارتباط با خود و ارتباط با جامعه که هر سه را ما از خدای سبحان، آن معلّم ازل و ابد و اهل بیت(عَلَيهِم ­السَّلام) می­آموزیم. آیۀ شریفۀ صد و چهل و نه، دو مورد از دستورات اخلاق اسلامی را در رابطه با جامعه بیان می­فرماید که عبارتند از: جلب خیر و دفع شرّ و تحمّل آزار و اذیّت دیگران «اِنْ تُبْدُوا خَيْراً اَوْ تُخْفُوهُ اَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَاِنَّ اللهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً». ملاحظه می­شود خدای عَفُوّ و غفور برای بندگانش چه دستوراتی می­دهد. خیرها را به دیگران برسانید و شرّها را از آنان دفع کنید و آزار و بدیهایشان را تحمّل کنید، همان­طور که در مسئلۀ حُسن جوار یا نیکو همسایه داری، به این مطلب اِذعان شده ­است. حضرت امام موسی کاظم(عَلَيهِ ­السَّلام) در بیانی نورانی می فرمایند:«لَیْسَ حُسْنُ الْجِوارِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ وَ یَزیدانِ فِی الْاَعْمارِ»[1] حسن همجواری، به ترک آزار نیست، بلکه به شکیبایی بر آزار همسایه است. همسایۀ خوب به کسی گفته نمی­شود که به دیگران آزاری نرساند، بلکه همسایه خوب آن کسی است که آزار و اذیت و شرّ و بدی را که از همسایۀ ديگر می­رسد، تحمّل کند و صبر نماید.

      در تعالیم عالیۀ اسلامی، در جهت عفو و اغماض و مدارا و تغافل و برقراری صلح و آشتی، توصیه­ های فراوانی شده ­است. از اینرو معلوم می­شود که ضرب المثلِ «کلوخ انداز را پاداش سنگ است» تا چه حدّ مسخ شده­ و مغایر تعالیم اسلامی می باشد. در تعالیم اسلامی آمده است که هرچه می­توانید در دفع ضرر و عفو و بخشش دیگران پیشقدم بـاشید، چراکـه خداونـد عَفُوّ و قدیر است «عَفُوّاً قَديراً». اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَيهِم­ السَّلام) که خدای سبحان آنان را برای ما معلّم و مربی و الگو و اسوه مقرّر فرموده، تا زمانی که ظلم و ستم و شرّ و بدی که به آنها می­رسید، شخصی بود، نه تنها انتقام نمی­گرفتند و عفو می­کردند، بلکه برای دشمنانشان هم دعا می­فرمودند. در جنگ اُحُد، پیشانی مبارک حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) را شکافتند و دندان مبارکشان را شکستند و شصت زخم بر جان مبارک حضرت علی(عَلَيهِ ­السَّلام) وارد کردند، ولی در آن حال دیدند که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) دستها را بلند کرده و دعا می­کنند؛ گفتند حتماً پیامبر ما را نفرین می­کند، نزدیک شدند و دیدند حضرت به درگاه الهی چنین استغاثه می­کنند: «اَللّهُمَّ اهْدِ قَوْمی فَاِنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ»[2] پروردگارا قومم را هدایت کن، پس همانا اینان نمی­دانند. آری، آن بزرگواران پدران ما هستند «اَنَا وَ عَلِیٌّ اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ»[3]، بنگریم که ما چه اندازه به پدران خود شباهت داریم.

«شیر را بچه همی مـانَد بـدو              تو به پیغمبرچه می ­مانی بگو»[4]

     وجود مقدّس حضرت امام حسن عسگری(عَلَيهِ ­السَّلام) فرمودند: «كُونُوا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا شَيْناً»[5] زینت ما باشید و مایۀ خفّت و خواری ما نباشید. امّا متأسّفانه اغلب مشاهده می­گردد که چگونه به خاطر مسائل جزیی بمانند پاسخ ندادن جواب سلام و... صلح و صفا کمرنگ می­گردد و جای خود را به بغض و کینه می­دهد، درحالی که آن بزرگواران کثیرالعفو و کریم و دریادل هستند.

     «شخصی به امیرالمؤمنین علی(عَلَيهِ­ السَّلام) دشنام داد. حضرت، سخن او را نشنیده گرفته، فرمودند: «به گوش خود شنیدم که کسی به من دشنام داد، ولی به روی خود نیاوردم و گفتم که شاید به علیِ دیگری بد ميگفته است»[6]. درحالی که علمای زمانِ معاویه، سالیان سال وظیفه داشتند حضرت علی(عَلَيهِ ­السَّلام) را در منبرها سَبّ کنند، یعنی در سخنرانی هایشان به آن حضرت فحش و ناسزا بگویند و متجاوز از نيم قرن، اين گناهِ بزرگ در سراسر کشور معمول بود و اين در صورتی است که در شنـاعت اين عمل، در روايتی از حضـرت پيـامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) آمده است: «مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّنی وَ مَنْ سَبَّنی فَقَدْ سَبَّ اللهَ وَ مَنْ سَبَّ اللهَ اُدْخِلَ نارَ جَهَنَّمَ وَ لَهُ عَذَابٌ عَظِيم‏»[7] هرکه علی را دشنام دهد، مرا دشنام داده، و هرکه به من دشنام دهد، خداوند را دشنام داده است، و هرکه خدا را دشنام دهد، وارد جهنم شده و عذابی بزرگ در انتظار اوست.

     بزرگان و اولیای الهی، رنج­های زیادی از طرف مردم متحمّل شدند، ولی عفوهای بسیاری داشتند و در مقابل، از آرامش مطبوع و مطلوبی برخوردار بودند، چراکه در اثر عفو و گذشت، درون گلستان و روح و ریحان می­شود. هرچه جانِ انسان از کینه ­ها و کدورت­ها پاک و صاف شود، انسان احساس آرامش و لذّت بیشتری می­کند و به قول استاد جوادی آملی، همانند این است که انسان در خانه ­اش گلستان دارد، هرچند از عطر و بوی آن، دیگران هم استفاده می­کنند، ولی بیشترین بهره را خودش می­برد. کسانی که نمی­توانند ببخشند، انسان­هایی هستند که روح­شان کوچک است. کسانی که می­گویند: «من حلال نمی­کنم»، درواقع کوچکی روح خود را می­نمایانند. انسانهای والا و اولیـای الهی که روحشـان خیلی اوج گرفتـه، خیلی راحت می­بخشند، ولذا در زندگی آرامش بالاتری دارند و البته اجر آخرت بالاتر است «وَ لَاَجْرُ الْآخِرَةِ اَكْبَرُ»[8]، ولذا در آخرت هم با حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم ­السَّلام) محشور خواهند شد.

     حال سؤالی که در این رابطه مطرح می­شود، این است که: بعضی­ها به دیگری ظلم می­کنند، ولی در جبران آن فقط در حقِّ او احسان می­کنند، آیا با این کار، ظلمِ صورت گرفته جبران می­شود؟ پاسخ این است که: احسان و انفاق در حق کسی که مورد ظلم قرار گرفته، زمانی درست است که انسان بعد از تلاش­های بسیار و پرس­ و جوهای فراوان، نتواند صاحب حق را پیدا کند و در این ­صورت، در حق آنان احسان می­کند و خداوند ان­شاء الله تعالی او را در این مورد می­بخشد. امّا اگر صاحب حق را می­شناسد، باید بارِ شرمندگی را به دوش گیرد و حلیّت بطلبد تا خداوند از او بگذرد، و البته وقتی او حلیّت خواست، طرف نیز وظیفه دارد او را ببخشد، مگر اینکه خداوند به آن راضی نباشد.

     البته لازم به ذکر است که: اگر صاحب حق بداند که در صورت حلیّت طلبی از طرف مقابل، فسق و فساد در خانواده ایجاد شده و باعث کدورت­های بالاتر خواهد شد، در این صورت لازم است اولاً در پیش کسانی که حق او را پایمال کرده، اقرار نماید و ثانیاً به نیابت از او اعمال خیری در حقش انجام دهد. امید است تا ان­شاء الله تعالی جبران مافات شود که البته بستگی دارد به اینکه چقدر به حیثیّت او آسیب وارد آمده است.

     پس شخصِ کثیرالعفو علاوه بر اینکه دروناً آرامش می­یابد، به خدای سبحان و به انسان­های کامل و محسنین نیز نزدیک می­شود.

 

[1] - اصول کافی، ج2، ص152.

۱- اعلام الورى باعلام الهدى، ص83

۲- من و علی دو پدر این امّت هستیم (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيه ­وَ­آلِهِ)؛ بحارالانوار، ج23، ص259).

[4]- مولوی(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[5]- تحف العقول، ص488

[6]- بحارالانوار، محمد تقی مجلسی، ج 56، ص44

[7]- بحارالانوار، ج27، ص227

[8]- و البته پاداش آخرت بهتر و بالاتر است (مبارکه نحل/۴۱).