وجود مقدّس امام(عَلَيهِ السَّلام) علاوه بر اینکه واسطۀ فیض الهی است، دارای ولایت تکوینی می­باشد. البته این ولایت تکوینی اولیه نیست. به عنوان نمونه: اگر باران می­بارد و اگر خورشید می­تابد، خدای سبحان این حالت را به صورت تکوینی در ذات اینها قرار داده است. امّا ولایت عالیۀ تکوینی که در حوزۀ رسالت و امامت می باشد، مطلب بالاتری است. وظیفۀ امام، هدایت تکوینی و وظیفۀ نبی، هدایت تشریعی است و اگر کسی از هدایت نبی عدول نکند و خود را در اختیار نبی و پیامبر قرار دهد، امام او را از هدایت بالاتری بهره­مند می­سازد. هدایت نبی به گونه­ای است که شامل نیکوکـار و بدکـار می­شود، امّا هدایت امام قابلیّت می­طلبد. وجود مقدّس امام(عَلَيهِ السَّلام) قدرت تصرّف در قلوب دارند و ملکوت اشیاء در اختیار ایشان است. به عبارت دیگر، تصرّف کائنات از شئون امامت بوده و در حوزۀ رسالت و ولایت امام(عَلَيهِ السَّلام) می­باشد. وجود مقدّس امام(عَلَيهِ السَّلام) مظهر ارادۀ حق در هستی است و به اِذن الله می­میراند و زنده می­کند و به اذن الله قدرت تصرّف در کائنات را دارد. از جملۀ کائنات و نظام آفرینش، انسان است، ولذا امام(عَلَيهِ السَّلام) قدرت تصرّف بر قلب انسان را دارد و می­تواند قلب انسان را برگرداند. اگر پیامبران، رهبران بیرونی هستند، وجود مقدّس امام(عَلَيهِ السَّلام) رهبر درونی است و فیض را از فیّاض علی الاطلاق گرفته و به قلوب مستعدّ ه می­رساند و نور هدایت و تقوای بالاتر را در قلب انسان می­تاباند و چشمۀ هدایت را در قلب انسان می­جوشاند.

     البته ناگفته پیداست که بهره­مندی از هدایت خاصّۀ امام(عَلَيهِ السَّلام) قابلیّت و شایستگی می­طلبـد. کسی می­توانـد در حوزۀ ولایت امام(عَلَيهِ السَّلام) قرار گیرد و امام قلب او را تصرّف نماید که قابلیّت و شایستگی و صلاحیّت از خود بروز دهد. آری، تابیدن خورشید هدایت بر قلب و جوشانیدن چشمۀ نورانیّت از قلب، معلول قابلیّت است. هر چقدر که انسان از لحاظ اعتقاد و اخلاق و عمل به امام نزدیک­تر شود، تصرّف امام در قلب او بالاتر خواهد بود؛ همچون تصرّفی که وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) در قلب جناب سلمان، و حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) در قلب جناب مالک اشتر، و حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) در قلب جناب زُهیر و جناب حُرّ و سایر شهدای کربلا فرمودند. هر چقدر که انسان تسلیم­تر و مطیع­تر باشد و شباهت بیشتری از لحاظ اعتقاد و اخلاق و عمل به امام داشته و زندگی دینی بالاتری داشته باشد، بهره­مندی او از هدایت باطنی امام بالاتر خواهد بود و به مرحله­ای از قابلیّت می­رسد که نظرگاه امام می­شود و درواقع نظرگاه ربّ جلیل می­گردد.

     خدای سبحان در قرآن کریم می­فرماید: «اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[1]. وجود مقدّس امام(عَلَيهِ السَّلام) نیز مظهر «کُن» پروردگار است و همین کار را در هستی انجام می­دهد. یعنی وقتی ارادۀ امام به چیزی تعلّق پذیرد، به اذن الله آن محقّق خواهد شد.

 

[1]- زمانی که اراده کند چیزی را، اینکه می­گوید برای او باش پس می­باشد (مبارکه یس/۸۲).