در مورد اینکه انتظار حقیقی، جهاد است و رؤیت و دیدن ظاهری امام(عَلَيهِ السَّلام)، انتظار حقیقی محسوب نمی­شود، سیری در زندگی حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) می نماییم. آن حضرت، صحابه­ای بنام ابا­هُرَیره داشتند که هر روز به دیدار آن بزرگوار می رفت تا اینکه روزی حضرت فرمودند: «یا اباهریره گاه گاه و کمتر نزد من بیا تا محبت افزون شود»[1]. در اینجا ذکر این نکته لازم است که آیـا حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) این مطلب را به حضرت علی(عَلَيهِ السَّلام) هم می فرمودند؟ مسلم است که هرگز  به آن بزرگوار نمی فرمودند. آن زمـان کـه مردم خیلی مزاحم حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) می شدند، خداوند امر فرمود که هر کس بخواهد پیامبر را ملاقات کند، باید صدقه بدهد و سپس به حضور ایشان شرفیاب شود «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَیْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً»[2]، که بعد از آن، اکثر ملاقات ها قطع شد. در بحث روائی تفسير الميزان آمده است: «امیر المؤمنين علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: در کتاب خدا آيه ای است کـه احـدی قبل از من و بعد از من بـه آن آيه عمل نکرده و نمی کند و آن آيۀ «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَیْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً» است که من يک دينار داشتم، آن را به ده درهم فروختم، هر بار که با رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) نجوا کردم، قبل از نجوا، يک درهم صدقه دادم، و بعد از آن آيه نسخ شد، پس احدی بجز من به آن عمل نکرد»[3]. همان اباهریره که هر روز به ملاقات حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) می رفت، بعداً احادیث بسیاری به دروغ جعل کرد و به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) نسبت داد. «مشهور است كه اباهريره در محاربات صِفين حاضر و ناظر بود، ولی در جنگ شركت نداشت. كـارش اين بود كـه موقع صرف طعـام نزد معاويه می رفت و در كنار سفرۀ چرب و نرمش می نشست. هنگام نماز پشت سر حضرت علی بن ابیطالب(عَلَيهِ السَّلام) نماز می خواند، ولی به هنگام مصاف، از معركه جنگ دور می شد و در گوشه ای مبارزۀ دلاوران را تماشا می كرد! وقتی علت اين سه حالت را از او سوال كردند، در پاسخ گفت: نماز در پشت سر علی(عَلَيهِ السَّلام) كاملترينِ نمازهاست، غذای معاويه چرب ترينِ غذاها و احتراز از جنگ و كشتار سالمترين كـارهاست!»[4]. حال، اگر رؤیت ظـاهری موجب رستگاری و هدایت می شد، در آن صورت، ابـاهریره کـه هر روز بـه ملاقات حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) می رفت، هدایت می شد. در مقابل، جناب «اویس قرنی» یکی دیگر از اصحاب حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) بود که در یمن زندگی می کرد و مادر پیری داشت که از وی پرستاری می نمود. روزی از مادر اجازه گرفت تا به دیدار حضرت برود. مادر به شرطی اجازه داد که تا غروب برگردد. با شوق و اشتیاق تمام از یمن به مدینه به دیدار حضرت رفت، ولی وقتی به آنجا رسید، متوجه شد که حضرت به جهت کاری آنجا را ترک کرده اند و تا شب برنمی گردند، از اینرو با وجود آن شوق دیدار و اشتیاق حضور، با دل شکسته، و رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) را زیارت نکرده، برگشت، چراکه به مادر قول داده بود. به راستی امتحان بزرگی بود. حال امکان داشت که این موارد بـه نوعی بر مـا توجیـه گردد کـه برای زیـارت رسـول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) و امام(عَلَيهِ السَّلام) رضایت مادر شرط نیست، لکن پرواضح است بر اساس آیات قرآنی، رضایت پروردگار از طریق رضایت پدر و مادر می باشد. وقتی رضایت خداوند تبـارک و تعالی در رضایت پدر و مادر نهفته است، معلوم می­گردد مقبولیّت زیارت رسول الله(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) هم در رضایت پدر و مادر است. و چون جناب اویس قرنی این حقیقت را دریافته بودند که بدون رضایت مادر، زیارت مقبول درگاه الهی نیست، برگشتند. در مقابل وقتی حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) به مدینه برگشتند، فرمودند: «اِنّی لَاَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمنِ مِنْ جانِبِ الْيَمَن‏»[5] من رايحۀ ملكوتى از طرف يمن استشمام مى‏كنم. حضرت تا پایان عمر، این صحابۀ ندیدۀ خود را به نیکی و زیبایی یاد می کردند. آنچنان توفیقی نصیب جناب «اویس قرنی» شد که بعد از رسول الله(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ)، خدمت حضرت امام­ علی(عَلَيهِ السَّلام) رسید و تا پایان عمر در خدمت آن بزرگوار بود و در رکاب ایشان به فیض عظیم شهادت نائل شد. آنچه که جناب اویس را به این مقام رسانید و توفیقات عظیمه را شامل حالش نمود، دین مداری و تقوامحوری ایشان بود.

     پس معلوم می شود امروزه نيز آنچه حقیقتاً عامل موفقیت و رشد و تعالی ماست و ما را منتظر حقیقی محسوب می­دارد، ملاقات و دیدار ظاهری امام زمان(عجِّلَ ­اللهُ­ تَعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) نیست، بلکه ایمان و عمل و تقواست که ما را به­ خداوند می رساند. پس بجای اینکه در آرزوی دیدار امام زمان(عجِّلَ ­اللهُ­ تَعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) باشیم، تلاش کنیم با تقوامداری، جای کوچکی در قلب آن بزرگوار برای خود تدارک ببینیم.

     آری آنچه که انسان را در بحبوحۀ گرفتاری­ها و بوتۀ آزمایشات، از امتحانات فائق و سربلند خارج می سازد، تقواست. ارتباط با رسول الله(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) و امام المتّقین، اميرالمؤمنين حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) و امام زمان(عجِّلَ ­اللهُ­ تَعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) از طریق تقوا حاصل می شود، چراکه تقوا به سوی خداوند بالا می رود. در زمان جاهلیّت مردم قربانی می کردند و خون آن را به دیوارهای کعبه می مالیدند، آیۀ شریفه نازل شد که: «لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْكُم‏»[6] گوشت و خون قربانی شما به خداوند نمی رسد، آنچه که به خداوند می رسد تقوای شماست.

     تقوا امری ظاهری نیست که بتوان آن را با روابط و ضوابط به دست آورد، بلکه یک حالت قلبی است که محصول عمل به واجبات و ترک محرمات می باشد. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) در معنای تقوا فرمودند: «اَلتَّقْوى هاهُنا وَ اَشارَ بِيَدِهِ اِلى صَدْرِهِ»[7] تقوا اینجاست و با دست اشاره به قلب و سینۀ مبارکشان نمودند. وقتی دو شرط اساسی ایمان و عمل صالح و پرهیز از حرام در وجود انسان حاصل شد، حالت تقوا آرام آرام در قلب ایجاد شده و حاکمیّت پیدا می کند و در نتیجه انسان را در مقابل گناهان و سیّئات صیانت کرده و او را از ظلم ها و بی عدالتی ها بازمی دارد. چنانچه مولای متّقیان فرمودند: «اَلا فَصُونُوها وَ تَصَوَّنُوا بِها»[8] آگاه باشيد، پس تقوا را صیانت کنید و به صيانت تقوا درآييد. در این صورت است که انسان از تمام امتحانات الهی سربلند و پیروز و فائق بیرون می آید و از منتظران حضرتش محسوب می گردد.

     پس آنچه که بین انسان و امام زمان(عجِّلَ ­اللهُ­ تَعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) رابطه ایجاد می کند و امام آور است، تقوامحوری و امام یاوری است و آن حاصل نمی شود مگر با عمل به قرآن مکتوب. ارتباط با قرآن ناطق از طریق قرآن مکتوب میسور است، فلذا اگر به فکر ارتباط با حضرت امام زمان(عجِّلَ ­اللهُ­ تَعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) هستیم، در فکر رؤیت ظاهری نباشیم، بلکه در فکر شباهت و سنخیّت قولی و عملی و رفتاری باشیم و یقین بدانیم هرچه قولاً و عملاً به آن بزرگوار شبیه­تر باشیم، محب تر و شیعه­تر و منتظر واقعی محسوب شده و از عنایات و توجّهات آن بزرگوار بیشتر بهره مند خواهیم شد. وجود مقدّس امام زمان(عجِّلَ ­اللهُ­ تَعالی ­فَرَجَهُ­ الشَّريف) در یک بیان مبارک راه محبّت به ایشان و انتظار خودشان از شیعیان را چنین بیان می­فرمایند: «فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا وَ يَتَجَنَّبُ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهَتِنا وَ سَخَطِنا»[9]. این حدیث شریف یک پیام جاویدان برای مؤمنان و شیعیان آن بزرگوار است و تکلیف را روشن فرموده است. یعنی آنچه که شما را به ما می رساند و محبّت ما را شامل حال شما می کند، انجام آن اعمالی است که شما را مورد عنایت و محبّت ما قرار می دهد و دوری از آنچه که مورد سخط و خشم ماست. پس آنچه که انسان را در نزد ایشان محبوب می کند و مشمول بیان نورانی آن بزرگوار می گرداند، عمل به قرآن و اجتناب از محارم است.

 

[1]- یـا ابـا هریره زرنی غبـا تزدد حبـا (نهج الفصـاحه، مجمـوعـه كلمـات قصـار حضرت رسول(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ)، ص45).

[2]- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه مى‏خواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخنان درگوشى بگوييد)، قبل از آن صدقه‏اى (در راه خدا) بدهيد (مبارکه مجادله/12).

[3]- تفسير الميزان، ج38، ص37

[4]- الصلوة خلف علی اتم، مضيرة معاوية ادسم، و ترك القتال اسلم! (ريشه هاي تاريخي امثال و الحكم، 1311 – 1313).

[5]- مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج‏1، ص154

[6]- نه گوشتها و نه خونهاى آنها، هرگز به خدا نمى‏رسد، آنچه به او مى‏رسد، تقوا و پرهيزکارى شماست‏ (مبارکه حج/۳۷).

[7]- مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)، ج‏2، ص64

[8]- نهج البلاغه، فرازی از خطبه۱۹۱

[9]- پس بايد عمل کند هر يک از شما به آنچه نزديک می شود با آن به محبّت ما (که آن، عمل به قرآن و دينِ مزيّن به ولايت است)، و از آن اعمالی که موجب کراهت و ناخشنودی ماست، اجتناب نمايد (الاحتجاج، ج‏2، ص498).