همان­طور که در جلسات سابق استفاده شد، خدای سبحان بندگانش را در فهم قرآن صامت، به قرآن ناطق ارجاع داده است و زمانی که در فهم بیانات قرآن ناطق دچار اشکال شوند، بايد به قرآن صامت رجوع کنند. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) می فرمايند: «هنگامى كه حديثى از من براى شما آمد، آن را بر كتاب خدا و حجت عقلى تان عرضه كنيد، پس اگر موافق آن دو بود، بپذيريد، وگرنه آن را به ديوار بزنيد»[1] يعنی آن را قبول نکنيد. در موردی نيز فرمودند: «آنچه از جانب من به شما رسيد و موافق قرآن بود، آن را من گفته ام، و آنچه به شما رسيد و مخالف قرآن بود، من آن را نگفته ام»[2]. حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) نيز فرمودند: «هر چیزى باید به قرآن و سنّت ارجاع داده شود و هر حدیثى که موافق با قرآن نباشد، دروغى خوش نماست»[3]. در سورۀ مبارکۀ واقعه آمده است: «لا يَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[4]. فقط اهل بیت(عَلَيهم­السَّلام) با باطن قرآن در ارتباط هستند. همان­طور که در جلسات سابق استفاده شد، بر اساس تفسیر قرآن به قرآن استاد علّامه طباطبایی(رَحمَةُ ­اللهِ ­عَلَیه) معلوم می­شود که منظور از «مطهّرون» در مبارکۀ واقعه همان اهل بیت(عَلَيهم­السَّلام) هستند که در مبارکۀ احزاب به آن اشاره شده ­است «اِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[5]. آری، در فهم قرآن مکتوب بـاید به قرآن ناطق رجوع نمود. حال اگر در تشخیص حلال­ها و حرام­ها نیز در قرآن محلِّ اشکال بود، بايد به قرآن ناطق رجوع کرد و اگر در فهم کلام قرآن ناطق سؤالی مطرح شد، بايد به قرآن مکتوب رجوع نمود. خدای سبحان در بیان طیّبات­ می­فرماید: «اَلطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبات‏»[6]. تمام عبادات برای پاکسازی انسان است. رسالت حضرات انبیاء(عَلَيهم­السَّلام) برای پاک­سازی نفس انسان است. هدف از نزول قرآن و سایر کُتُب سماوی، طهارت نفس انسان می­باشد و در سه مقطع دنیا، برزخ و قیامت، سخن از طهارت و پاکی است. خدای سبحان می­فرماید: تو دمیده شده از خداوند پاک هستی «وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحی»[7]، ولذا در طهارت هم باید شبیه پروردگار باشد و خود را آلوده نکند. پاکی برای انسان خلقتی و ذاتی است، ولی ناپاکی عارضی و تحمیلی است. انسان در اثر سخن آلوده، نگاه آلوده، فکر آلوده، عمل آلوده و طعام آلوده روح و جان خود را آلوده می کند و این ناپاکی، تحمیلی است. خدای سبحان انسان را پاک و طاهر آفریده است و در شأن اوست که پاک و طاهر زندگی کند. امّا وقتی انسان مسیر خود را از پاکی به ناپاکی برمی گرداند، بر روح او تحمیلی است. عمل خیر، سخت نیست، چراکه با فطرت انسان مطابقت دارد. امّا گناه با روح و فطرت انسان مغایرت دارد و آن را آلوده می کند و وقتی روح آلوده شد، طلبش تفـاوت می کند و بجـای پاکی ها، ناپاکی ها را دوست دارد و این، عارضی و تحمیلی است.

 

[1]- اصول کافی، ج1، ص59، رقم4

[2]- اصول کافی، ج1، ص69، رقم5

[3]- اصول کافى، ج1، ص69، رقم3

[4]- مس نمی کنند آن را مگر پاکيزگان (مبارکه واقعه/۷۹).

[5]- این است و جز این نیست که می­خواهد خداوند تا ببرد از شما اهل بیت پلیدی را و پاک گرداند شما را پاک کردنی (مبارکه احزاب/۳۳).

[6]- پاکیزه ها برای پاکان است و پاکان برای پاکیزه­هاست (مبارکه نور/۲6).

[7]- و دمیدم در آن از روح خودم (مبارکه حجر/۲9).