خدای سبحان بعد از شرح نکاح­ های تحریم شده در آیة شریفة سابق، فرمود: «اُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءِ ذلِکُمْ» که قسمتی از آنها مربوط به مِلک یمین است و در آیة شریفة مورد بحث هم، سخن از مِلک­ یمین یا برده و کنیز می­باشد. در جلسة سابق استفاده شد که وقتی جنگی صورت می­گیرد، اسارتِ دشمن به منزلة برده است.

     لازم به توضیح است: اسلام بذاته، قانون برده­داری ندارد و برده، به اُسرای جنگی گفته می­شود. بـا وجود اینکه دشمن برای تجاوز حمله می­کند، ولی اسلام زیباترین برخورد را با اُسرا دارد.

     حال خدای سبحان در آیة شریفة مورد بحث می­فرماید: اگر کسی از شما مردان مؤمن، از لحاظ ثروت استطاعت ندارد که با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، پس با کنیز مؤمن ازدواج کند «وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً اَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُومِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ اَیْمانِکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُومِناتِ» البتّه منظور از برده و کنیز، بردة خود شخص نیست، چرا که بردة خود شخص، مَحرم اوست و نیاز به عقد و ازدواج ندارد و منظور بردگان دیگران است. ازدواج با کنیزان دارای شرایطی است که دو مورد در اینجا استفاده می­شود: یکی اینکه مرد قدرت مالی برای ازدواج با زنان آزاد نداشته باشد و دوم اینکه کنیز، مسلمان باشد و کافر نباشد. کنیزی که از دشمن گرفته می­شود، کافر است و بر اساس آیة شریفة 221 سورة مبارکة بقره، ازدواج با زنان مشرکه حرام است، مگر اینکه ایمان آورند «وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتّی یُؤْمِنَّ»[1]. به هر حال چه ازدواج دائم، چه غیردائم و چه ازدواج با مِلک ­یمینِ مشرک جایز نیست. فرد مسلمان می­تواند مالک کنیز کافر شود، ولی نمی­تواند با او ارتباط جنسی برقرار کند.

     در اینکه از کجا معلوم می­شود که کنیز، مؤمن است یا غیر مؤمن، خداوند متعال می­فرماید: «وَ اللهُ اَعْلَمُ بِایمانِکُمْ» خداوند داناست به ایمان شما، یعنی همین کـه اقرار بـه اسلام نمود، مؤمن و مسلمان محسوب می­شود و نکاح با او جایز است و تنها خدای سبحان می­داند که میزان ایمان او چقدر است.

     خدای سبحان در ادامة آیة شریفه می­فرماید: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعضْ» بعضی از شما از بعضی هستید. یعنی همه در انسانیّت شریک می­باشید. از میان کنیز و آزاد، هر کدام تقوایش بالاتر باشد، برتر است. از نظر فقه اسلامی، میان حقوق کنیز و آزاد، تفاوت­هایی وجود دارد، ولی از نظر انسانیّت، هر کدام تقوای بالاتری داشته باشد، در پیشگاه الهی ارزش بالاتری دارد «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقیکُمْ»[2]. وجود مقدس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) می­فرمایند: «لا یَقُولَنَّ اَحَدُکُمْ عَبْدی وَ اَمَتی وَ لکِنْ لِیَقُلْ فَتایَ وَ فَتاتی»[3]. پس در دین مبین اسلام، شرافت از آنِ تقواست و هرکس از تقوای بالاتری برخوردار باشد، در پیشگاه الهی محبوب­تر است. ملاحظه می­شود که در دین مبین اسلام، چگونه احترام کنیزان حفظ می­گردد. خداوند متعال در سورة مبارکة بقره می­فرماید: «وَ لَاَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ اَعْجَبَتْکُمْ»[4] زن کنیز مؤمن بهتر از زن آزاد مشرک است، هر چند که زیبایی او شما را به اعجاب آورد. کنیز مؤمن بر زن مشرکِ آزاد برتری دارد و همه از یک واقعیّت و اصل هستید «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍٍ»[5] پدر و مادرتان، حضرت آدم(عَلَيهِ ­السَّلام) و بانو حوّا هستند و همه، فرزندان ایشان می­باشید. دین مبین اسلام، تمایزهای موهوم را لغو و باطل و بی­اساس دانسته و شرافت را تنها در پرتو تقوا می­داند.

     در ادامة آیة شریفة مورد بحث آمده است: «فَانْکِحُوهُنَّ بِاِذْنِ اَهْلِهِنَّ» ازدواج کنید با ایشان به اذن خانواده­هایشان. که بیانگر نکتة ارزشمند از جامعیّت دین مبین اسلام است. خدای سبحان نمی­فرماید به اذن مـالکانشان، بلکه می­فرماید: به اذن خانواده­ هایشان. یعنی این کنیز از اهل خانه و خانوادة صاحبش محسوب می­گردد. آنگاه می­فرماید: بدهید به کنیزان مَهریّه ­هایشان را با نیکی و بطور شایسته «وَ اتوُهُنَّ اُجوُرَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ». آیات شریفه زمانی نازل شده­ اند که به بدترین صورت و بمانند کالا با بردگان معامله می­شد و هرگونه ظلم و ستم و اجحاف به ایشان، اعمال می­گرديد. امّا دین مبین اسلام، قانون برده ­داری را منسوخ فرمود. دین مبین اسلام برنامه­هایی برای جذب اُسرا در جامعه مقرّر فرموده است، به عنوان نمونه: کفّارة بعضی از گناهان، آزادی اُسرا می­باشد تا به این صورت، اُسرا تدریجاً جذب جامعه شوند و جامعة اسلامی، مسئله­ ای به نام برده و کنیز نداشته باشد. تکریم دیگر بردگان این است که خداوند متعال می­فرماید: «وَ اتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ». در دین مبین اسلام، در حفظ حقوق بردگان توصیه ­های فراوانی شده است و در زمان حضرت امام صادق(عَلَيهِ­ السَّلام)، مهریّة کنیزان با زنان آزاد یکسان شد.

     اُحصِنَّ به پنج صورت معنا شده است که استاد جوادی آملی، یکی را قبول فرمودند و آن اینکـه: زمانیکـه زمینة پـاکی را یافتند. یکی از ظلم­هایی که در زمان جاهلیّت در حق کنیزان انجام می­گرفت، این بود که مالکانشان، آنها را وادار به عمل منافی عفّت می­کردند تا به این وسیله برای آنها منبع درآمدی باشد و بر ثروتشان افزوده شود که خدای سبحان در سورة مبارکة نور فرمود: «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغآءِ اِنْ اَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیوةِ الدُّنْیا»[6]. امّا زمانیکه شرایط و زمینة پاکدامنی برای اُسرا فراهم شد و مالکانشان، آنها را مجبور به زنا نکردند، در این صورت اگر عمل زشتی انجام دهند، پس بر آنها نصف مجازات زنان آزاد است. آیات قرآن کریم الی­ یوم ­القیامة جاویدان هستند و جریان دارند و مربوط به قوم و قبیله و زمان خاصّی نیستند. از اینرو امروز هم اگر بردگانی در جامعه وجود داشته باشند وظیفه همان است.

     مطلب قابل توجّه اینکه: دین مبین اسلام، تلاش در برقراری حاکمیّت عفّت در فرد و خانواده و جامعه دارد و تمام راه های فسـاد و فحشا را می­بندد تا هیچ کس، عذر و بهانه ­ای برای آلوده­ شدن و فساد و بی­عفّتی نداشته­ باشد. جملات شریفة «مُحْصَناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ» و «اَلْمُحْصَناتِ الْمُؤمِناتِ» و «فَتَیاتِکُمُ الْمُؤمِناتِ» کـه در آیـة شريفة مورد بحث ذکر شده ­اند، بيانگر اين حقيقت است که خداوند متعال، الی ­یوم­ القیامة پیام می­دهد که عفّت باید در فرد و جامعه و خانواده ­ها حاکمیّت داشته باشد و اگر توانایی ازدواج با زنان آزاد را نداشتید، با کنیزان که شرایط سهل­تر و سبک­تری دارند، ازدواج کنید.

     بنابراین زنانی که با عفّت و حیا و حجاب و تقوا و کنترل نگاهشان در راستای فطرت انسانی و الهی و قوانین پروردگار حرکت می­کنند، به قرب الهی نزدیک­تر بوده و از محبّت خداوند بهره­ مند می­شوند. و زنان و جوانانی که با عدم کنترل حجاب و پوشش و نگاهشان، در خلاف مسیر آفرینش و فطرت و قوانین الهی و سنّـت رسول­ خدا(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) حرکت می­کنند، مورد خشم و غضب خدای سبحان و محبوبانش قرار می­گیرند.

     شرط دیگر برای ازدواج با کنیزان که در آیة شریفة مورد بحث مطرح شده، این است که مردِ آزاد، تنها در صورتی می­تواند با کنیز ازدواج کند که بترسد که به مشقّت و سختی بیفتد، یعنی نتواند بدون همسر بماند و در این مورد اضطرار داشته باشد و امکان ازدواج او با زن آزاد هم میسور نباشد «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُم» چه زیانی بالاتر از زیان زنا، که با ارتکاب آن، عارض انسان می­شود.

     پس حلال شدن ازدواج مردِ آزاد با کنیز و به عبارتی اذن ازدواج او با کنیزان، بـه علّت مشقّت و اضطرار اوست، لکن در ادامة آیـة شريفه می­فرماید: «وَ اَنْ تَصْبِرُوا خَیرٌ لَکُم» یعنی اگر برایتان خیلی مشقّت­ بار نیست و اضطراری وجود ندارد و می­توانید صبر و تحمل داشته باشید و ناچار به آن نیستید، بهتر است تحمّل کنید و صبر پیشه کنید و با کنیز ازدواج نکنید، چرا که ازدواج با کنیز که اختیار او با مالکش می­باشد، دارای مشکلاتی است، به عنوان نمونه: کنیز برای سفر کردن باید از مالکش اجازه بگیرد و اگر مالک اجازه نداد، نمی­تواند برود که اینگونه موارد با اقتدار مرد چندان سازگار نیست و در ادامه می­فرماید: اگر قبلاً از روی غفلت و اشتباه، بدون اضطرار با کنیز ازدواج کرده بودید، به شرط توبه خداوند بخشایندة مهربان است و شما را عفو می­فرماید «وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ».

 

1- و نکاح نکنید با زنان مشرکه تا اینکه ایمان بیاورند (مبارکة بقرة/221).

2- همانا گرامی­ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست (مبارکة حجرات/13).

3- البته نباید بگوید یکی از شما، بندة من و کنیز من و اما باید بگوید پسرِ جوان من و دختر جوان من (لسان العرب، ج15، ص147).

4- و البته کنیز مؤمنه بهتر است از مشرکه اگرچه خوش آید برای شما (مبارکة بقرة/221).

5- آفرید شما را از نفسی واحد (مبارکة زمر/6).

6- و به اکراه وا ندارید کنیزانتان را بر زنا و بی­عفّتی اگر اراده کنند عفّت را، تا بجویید متاع زندگانی دنیا را (مبارکة نور/33).