آیات شریفه در بیان پانزده گروه از محرّمات ازدواج است که چهارده گروه در دو آیة شریفة سابق استفاده شد و در آیة شریفة مورد بحث، گروه پانزدهم از زنانی که ازدواج با آنها حرام است مطرح می­گردد که عبارت از زنان مُحصَنه (شوهر­دار) می­باشد. زن شوهر­دار قبل از اینکه از شوهرش طلاق بگیرد و عدّة طلاق او تمام شود، ازدواج با او تحریم شده است و زنی که در حال عدّه قرار دارد نیز به منزلة زنِ شوهردار است و باید عدّه­اش سپری شود «وَ الْمُحْصَناتِ مِنَ الْنِّساء».

     کلمة مُحصَنات در قرآن کریم با معانی متعدّد استعمال شده است که در اینجا به سه معنی آن اشاره می­شود:

     1- زنان عفیف: همانطور که در مبارکة انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) خداوند متعال در مورد حضرت مریم(­سَلام­ الله­ عليها) می­فرماید: «وَالَّتی اَحْصَنَتْ فَرْجَها»[1] یعنی عفّت مایة حفظ او از گناه شده است.

     2- زنان آزاد: که در آیة 25 سورة مبارکة نساء، در بیان حُکم مجازات زنان زناکار، مُحصنات به معنای زن آزاد آمده است، «فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ» پس بر ایشان(کنیزان) است نصف آنچه که بر زنان آزاد است از عذاب.

     3- زنان شوهردار: که مُحصَنات در آیة شریفة مورد بحث به این معنا آمده است.

     در تحریم ازدواج با زنان شوهردار تنها یک استثناء وجود دارد و آن در مورد مِلک یمین است «اِلّا ما مَلَکَتْ اَیْمانُکُمْ». وقتی در جنگ­های اسلامی زنان به اسارت گرفته می­شدند، اسارت زن به منزلة طلاق او از شوهرش بوده و بعد از سپری شدن عدّة او که یک طُهر*می­باشد، نکاح با او جایز بوده و یک قانون الهی است و این در موردی است که کنیز خود شخص نباشد، چون کنيز انسان مِلک او بوده و بر او حلال است، بلکه زنهائی مراد هستند که در مِلکيّت ديگران بوده و اکنون به صورت خريد و فروش يا بخشش، در مِلکيّت انسان قرار گرفته است و بعد از انقضای عدّه می توان با او نکاح نمود.

     حال، خدای سبحان می­فرماید: غیر از این پانزده گروه، چه ازدواج با زنِ آزاد غیرشوهردار و چه تملّک مِلک یمین، به شرط رعایت عفّت و پاکدامنی است، نه در حال خروج از حوزة عفّت و حیا و در حال فساد و زناکاری. سَفح، مقابل مُحصن است و سفاح به معنای خروج از عفّت و پاکدامنی، و به عبارت دیگر زنا یا عمل منافی عفّت می­باشد. استاد جوادی آملی می­فرمایند: «مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینْ» وصفی همراه با تأکید است همانند «عادلِ غیر فاسق» و «مؤمنِ غیر کافر»، پس مُحصن غیرمسافح یعنی در حال پاکدامنی و عفّت و دور از فساد و زناکاری.

     در مورد جملة شریفة «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً» علّامه طباطبایی(رَحمَة­الله ­عَلَيه)، استاد جوادی آملی و برخی از مفسّران دیگر نظرشان این است که منظور از «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ»  ازدواجِ غیردائم و نکاح موقّت یا منقطع است و می­فرماید: اگر مُتعه اختیار کردید و نکاحتان غیردائم بود، پس مهریّه ­هایشان را تمام بدهید. تفاوتی که عقد دائم با عقد غیردائم دارد، این است که در عقد دائم به شرط برقراری رابطة جنسی، مرد باید تمام مهریّه را پرداخت کند و در صورتی که رابطة زناشویی برقرار نشده باشد، نصف مهریّه به زن تعلّق می­گیرد، ولی در عقد موقّت یا غیردائم، چه رابطة زناشویی برقرار شده باشد یا نه، مرد باید تمام مهریّه را به زن بپردازد چراکه ازدواج موقّت حول محور مهریّه است.

     خداوند متعال در ادامة آیة شریفة مورد بحث می­فرماید: و نیست گناهی بر شما مردان در آنچه که توافق کردید بر آن بعد از تعیین مهریه «وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُم بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ» یعنی اگر بین خودتان توافق کردید، می­توانید تغییراتی در مبلغ مهریّه بدهید، همانا خداوند دانای حکیم است «اِنَّ اللهِ کانَ عَليماً حَکيماً». خداوند متعال که خود را علیم و حکیم معرّفی می­کند، یعنی تمام کارها و افعالش حکیمانه و عالمانه است، آری، از حکیم، کار بدون حکمت و از عالم کار جاهلانه و از عادل کار غیرعادلانه و از رحیم کار غیررحیمانه صادر نمی­گردد، بنابراین فعل باطل در ذات اقدس الهی راه ندارد.

 

1- و کسی که نگاه داشت دامنش را (مبارکه انبیاء(عَلَيهِم­ السَّلام)/91).

* عدّة طلاق در عقد دائم سه طُهر، و در عقد موقت دو طُهر و عدّة مِلک یمین که همان اسیر جنگی است، یک طُهر می­باشد، به این معنا که اگر یک بار عادت ماهیانه شود و بعد پاک گردد، عدّة او تمام می­شود.